سراج قمری
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
سراجالدین قُمری آمُلی معروف به سراج قمری یا قمری آملی (زادهٔ میانههای سدهٔ ششم قمری در آمل- درگذشتهٔ ۶۲۵ ق. در تبریز)، از شاعران نیمه دوم سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم است.
رخی او را خوارزمی و بعضی گرگانی دانستهاند ولی غالباً او را آملی میدانند. وی با عمادی شهریاری و کمال اسماعیل همروزگار بوده و مداحی سلطان غیاثالدین ملکشاه خوارزمی را مینمودهاست.
دیوان سراج قمری سیزده هزار بیت دارد و سرایندهای هجوگو و بذلهپرداز است.
از سراج قمری حدود ۲۰۰ رباعی برجای ماندهاست که برخی از آنها در ردهٔ خمریات جای میگیرد. سرودههای او دربرگیرندهٔ قصیدهها و قطعات و رباعیات است و یک «کارنامه» هم دارد که در قالب مثنوی است. در برخی منابع، او را شاگرد امام فخر رازی و استاد خواجه نصیرالدین طوسی دانستهاند. سراج آملی قصیدهای نیز در ستایش صوفی نامور روزگار خود، سیفالدین باخرزی (درگذشتهٔ ۶۲۹ ق) دارد و در آن آرزوی دیدار او را کردهاست.
دیوان سراج الدین قمری آملی در سال ۱۳۶۸ به تصحیح دکتر یدالله شکری به چاپ رسید که اساس آن دستنویسی است که عمر بن محمد لالای مروزی آن را در جمادیالاول سال ۷۱۶ ق نوشتهاست و اکنون در کتابخانه چستربیتی ایرلند نگهداری میشود. این دیوان دربردارنده ۷۰۰۰ بیت شعر است. در بخش رباعیات این دیوان، ۱۴ رباعی از امامی هروی نیز داخل رباعیات سراج الدین شده و از چشم مصحح دیوان او پوشیده ماندهاست.
نمونه شعر
من مِی خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست گر من نخورم علم خدا جهل بود
رساله چنگ
رساله چنگ از سراج الدین قمری آملی (متوفی ۶۲۵ قمری) که آن را به نظم و نثر مسجع ساخته است. رساله در موضوع آواز خوش و غم انگیز چنگ است که چگونه حالات و هیجانات درونی انسان را میتوان در آن پدید آورد. ازین رساله یک نسخه استنساخ شده در سال ۷۴۵ به خط نسخ ریز آراسته در موزه تاشکند به شماره ۴۰۲۱ نگهداری میشود و هنوز به جهان علم شناسانده نشده است.
آرامگاه
آرامگاه او را در ترکیه یا چرنداب می دانند. ولی شواهد نشان میدهد او را بعد از مرگ در چرانداب، مقبره الوزرا تبریز دفن کردهاند.
منبع:ویکیپدیا
سلمان ساوجی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی (زاده ۷۰۹ (قمری) – درگذشتهٔ ۷۷۸ (قمری) – ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگترین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدین محمد اهل قلم بود.
یکی از دلایل عمدهٔ شهرت سلمان، در قصیدهٔ مصنوعی به نام بدایع الاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجهای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.
شعر
سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه و ذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمّد وزیر سلطان ابوسعید بهادر (۷۱۶–۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطان حسین جلایر و سلطان اویس جلایر را مدح گفت، او مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجهٔ اوّل قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانهها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت. ابیات زیر از اوست:
باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد جان من پی تا به کوی دلستان میآورد
ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه
سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئهٔ منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مؤلّف مجملالتواریخ مینویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» و سرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.
آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب
در منابع به موسیقیدانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقیدانان او را گرامی میداشتند. دوبیتی او که دربارهٔ کاسهنوازی مراغی سروده بر این پایهاست:
آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید وز طبع لطیفش به نواها برسید
این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید
سلمان گذشته از قصیده و غزل؛ ترجیعبند‚ ترکیببند‚ قطعه‚ مثنوی و رباعی نیز گفتهاست:
بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه
او همچنین در تصوف نیز اشعاری دارد:
گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش
سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کردهاست و به اصطلاح به عناصر بیجان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیدهاست. او به این شیوه بسیاری از وصفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کردهاست. اغلب تشخیصهای او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.
آثار
بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشاد خاتون و سلطاناویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراقنامه» دارد:
-
- جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسید
- فراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید
پایان زندگی
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.
منبع:ویکیپدیا
عطاملک جوینی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
علاءالدین ابوالمنظر عطاملک بن بهاءالدین محمد جوینی (۶۸۱–۶۲۳ هـ ق) مورخ و ادیب ایرانی قرن هفتم قمری است. از آثار او جهانگشای جوینی و رسالهٔ تسلیهالاخوان است.
زندگی
علاءالدین در سال ۶۲۳ هجری قمری در جوین خراسان متولد شد. او از خاندان بزرگ صاحب دیوان جوینی است. این خانواده، از قدیم در روزگار سلجوقیان و خوارزمشاهیان در دستگاه حکومت بوده و معمولاً وظیفه صاحبدیوانی را عهدهدار بودهاند و در زمانی قدیمتر، اجدادشان مقام حجابت و وزارت خلفای عباسی را برعهده داشتهاند. پدر و پدر بزرگ او از جمله صاحب دیوانانی بودند که در قرنهای پنجم، ششم و هفتم هجری قمری همواره متصدی مشاغل بزرگ و دولتی در زمان سلطان جلال الدین منکبرنی و اوگتای خان بودند. عطاملک از جوانی وارد کارهای دیوانی شد و به خدمت امیر ارغون حکمران خراسان درآمد و دوبار به همراه وی به پایتخت مغولستان قراقروم سفر کرد. در این سفرها با احوال مغولان آشنایی پیدا کرد و در همین مسافرتها شروع به نوشتن کتابی با موضوع فتوحات مغولان کرد که به تاریخ جهانگشا شهرت دارد. در سال ۶۵۴هـ ق که هلاکوخان مغول به خراسان آمد عطاملک به وی پیوست و در جنگهای وی با اسماعیلیان الموت و خلیفه عباسی در بغداد همراه او بود؛ و با جلب رضایت هلاکو توانست قسمتی از کتابخانه الموت را از نابودی نجات دهد. او همچنین در سقوط بغداد (۱۲۵۸) توسط هلاکو او را همراهی میکرد و در سال بعد به عنوان فرماندار بغداد، جنوب بینالنهرین و خوزستان منصوب شد.
درگذشت
پس از مرگ هلاکوخان و به سعایت مجدالملک یزدی مدتی گرفتار گردید؛ چون آزاد گشت در شب شنبه ۴ ذیحجه ۶۸۱ قمری (۲۲ اسفند ۶۶۱) در اران درگذشت. پیکر او را به تبریز برده و در مقبره چرنداب به خاک سپردند.
منبع:ویکیپدیا
شمسالدین محمد جوینی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
شمسالدّین محمد جوینی یا خواجه شمسالدین محمد جوینی از شعرا، نویسندگان و وزرای بنام تبریزیست که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داد.
زادگاه وی قریهٔ آزادوار در جوین است. او وزیر ایلخانان مغول و از خاندان جوینی و فرزند خواجه بهاءالدین محمد جوینی بود. وی در ابتدای عمر، علوم ادبی را نزد عمادالدین قزوینی، قاضی نخجوان خواند و بعدها وارد خدمات دولتی شد. وی از سال ۶۶۱ تا ۶۸۳ هجری قمری وزیر هلاکو خان، اباقا و تگودار بود. شمسالدین جوینی به عربی و فارسی شعر میگفتهاست و خواجه نصیر طوسی رسالهٔ اوصافالاشراف را به نام او نگاشتهاست. عطاملک جوینی که برای مدت ۲۴ سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود، برادر شمسالدّین محمد جوینی است. بسیاری از شعرا او را مدح گفتهاند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سرودهاست.
بعضی از ایرانیان معتقدند که او شاعر شعر «چشم براه» بودهاست و با این شعر اباقا را برای بازگشت به شهرش ترغیب کردهاست.
وزارت صاحب دیوان
ترقی فوقالعاده صاحبدیوان شمس الدین محمد جوینی وپسرانش دردولت اباقاخان وبرادرش، علا، الدین عطاملک، درحکومت بغداد وعراق وشهرت وثروت ایشان باعث تحریک حس غضب وحسد جماعتی ازاعیان ومتنفذین وعمال اباقاشد که به علت نفوذ خاندان جوینی نمیتوانستند چنانکه باید مطلق العنان باشندودرحل وعقد امورملُکی که دراختیار تمام آنها درکف کفایت صاحب دیوان وکسان وقرار داشت مستقل یالااقل شریک ایشان قراربگیرند.
فرزندان خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان به نامهای یحیی فرجالله، مسعود، ابتاک، بهاءالدین محمد، شرف الدین هارون (داماد المعتصم باالله) هریک به نوبه خود ازادیبان ودانشمندان زمان خود بهشمار میآمدهاند.
از نظر سایر بزرگان
خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان از بزرگترین وزرا وعمال و کتاب ایرانی است و درعهد خود در کفایت وتدبیر و شوکت وجاه وجلال وثروت نظیر نداشتهاست و به مزید حکمت وتواضع وفضل و دوستی وشعر پروری مشهور است، شیرین سخنترین شعرای فارسی سعدی شیرازی ذکر او و برادر وی علاءالدین عطاملک رادر قصاید خویش مخلد کرد۰ چند نفر ازبزرگان علما و شعرای دیگر مثل خواجه نصیر الدین طوسی واستاد صفی الدین اُرموی وخواجه همام الدین تبریزی وبدر الدین جاجرمی بنام او وافراد دیگر خاندان جوینی کتابها وقصاید ساخته وپرداخته اند ونام ایشان را که درالسنه وافواه مشهور ومذکور بود۰ برای اخلاف نیز باذکری بخیر به یادگار گذاشتهاند.
غزل سعدی درستایش شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان
نظر مدار ازمن ای مه منظور که مه دریغ نمیدارد ازخلایق نور
به چشم نیک نگه کردهام تورا همه وقت چرا چو چشم بد افتادهام زروی تودور
توراکه درد نبودهاست جان من همه عمر چو دردمند بنالد نداریش معذور
تن درست چه داند به خواب نوشین در که شب چگونه به پایان همی برد رنجور
مرا سحر سخن درهمه جهان رفتهاست زسحر چشم تو بیچاره ماندهام مسحور
دو رسته لوءلوء منظوم در دهان داری عبارت لب شیرین چو لوءلوء منثور
اگر نه وعده مؤمن به آخرت بودی زمین پارس بهشت است گفتمی و تو حور
تو بر سمندی و بیچارگان اسیر کمند کنار خانه زین بهرهمند و ما مهجور
تو پارسایی و رندی به هم کنی سعدی میسر نشود مست باش یا مستور
چنین سوار درین عرصه ممالک پارس ملک چگونه بنا شد مظفر ومنصور
اجل واعظم آفاق شمس دولت و دین که برد گوی نکو نامی از ملوک و صدور
قتل صاحب دیوان
در۴ شعبان ۶۸۳ به خاطر سعایت فخرالدین قزوینی مستوفی نزد ارغون خان که به شمس الدین محمد تهمت تهیه سم برای قتل ابا قا خان زد، ارغون خان در چهارم شوال سال ۶۸۳ ه۰ق، شمس الدین محمد رادر حوالی اهر بقتل رسانید و در مقبرهالوزرا ه خاک سپرده شد. پس ازمدت کوتاهی چهار پسر شمس الدین محمد به نام یحیی، فرجالله، مسعود، اتابک، نیز بقتل رسیدند فقط زکریا ازکشتن مصون ماند.
منبع:ویکیپدیا
صاین تبریزی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
مولانا خواجه صاین الدین یحیی ملقب به صاین تبریزی از صوفیان و شاعران سدهٔ هفتم هجری و اهل تبریز بوده است. وی خرقهٔ خود را از پدرش «خواجه عبدالعزیز» و او نیز از پدرش «موفق الدین محتسب» دریافت کرد و جد اعلای ایشان جنید بغدادی بوده است.
صاین تبریزی معاصر با مشایخی همچون «حسن سرخابی» و «محمد کججانی» بوده است. او در سال ۶۸۳ هجری و ۶ سال پس از مرگ محمد کججانی درگذشت و در مقبرهالوزرای چرنداب تبریز به خاک سپرده شد.
منبع:ویکیپدیا
ایل بایرامی (عید نوروز)
شنبه، 15 اردیبهشت 1397
هرساله با نزدیک شدن به عید باستانی نوروز، مردم آذربایجان نیز همراه با همه مردم ایران آئینهای این عید را برگزار میکنند و با رسوم خاصی، جشنهای خاص خود را در نوروز برپا میکنند.
جشنهای عید نوروز نخستین جشن ایرانیان است که از زمان پادشاهی جمشید مرسوم شده و در فرهنگ ایرانی به ثبت رسیده است که نوروز، بزرگترین و شکوهمندترین جشن ایرانیان است که از هزاران سال پیش در نخستین روز سال نو با آیینهای ویژه و باشکوه بسیار برگزار میشود.
خانهتکانی
خانهتکانی یکی از رسوم قدیمی مردم آذربایجان است که هرساله در آستانه عید نوروز بهمنظور تمیزی خانه و کاشانه انجام میشود که این رسم ازجمله آداب و سنتهایی است که هرساله بهجا آورده میشود و بانوان آذربایجان برای میزبانی از عید نوروز آماده میشوند.
«بایرام پایی»
یکی از مهمترین رسوم عید در آذربایجان شرقی که هماکنون نیز در اغلب خانوادهها حفظشده است فرستادن غذا از خانه پدری به خانه دختران شوهر کرده است.
«بایرام پایی» به عبارتی تبریک عید مادر به دختران شوهر کرده است که نه تنها در سالهای نخست ازدواج دختر بلکه تا زمانی که والدین در قید حیاتاند بهجا آورده میشود.
از ۲۰ روز قبل از عید تا چهارشنبهسوری دریکی از شبها از طرف هر یک از خانوادههای پدری دختر مانند عموها و داییها و برادران بهویژه خود خانواده پدری غذاهایی پخته و به خانه دختر فرستاده میشود.
مادران با پختن غذاهایی مانند پلو، مرغ، کوکو، قیمه گوشت و ماهیدودی آب پز بهتناسب تعداد اعضای خانواده به همراه هدایایی مانند پارچه در مجموعههای مسی بایرام پایی را روانه خانه دختر میکنند.
خرید لباس
خرید لباس نو از دیگر آدابورسوم عید نوروز است. یکی دو روز مانده به آغاز سال جدید افراد خانواده برای خرید لباس عیدشان به بازار و فروشگاهها میروند و لباسهای نو و پارچههای رنگی خریداری میکنند.
رویش سبزه
کاشتن دانه، غلات و حبوبات در چند روز پیش از آمدن نوروز و نگریستن به رویش دانهها از آیینهای کهن ایرانیان بوده است. سنت رویاندن سبزه در حال حاضر همچون گذشته در میان مردم وجود دارد و هر خانواده ده روز مانده به نوروز، حبوباتی چون گندم، جو، عدس، ماش، نخود و سیر را درون بشقاب ریخته و سبز میکنند.
دیدوبازدید
بعد از تحویل سال نو، دیدوبازدید از بزرگان خانواده و اعضای فامیل از دیگر رسوم خوب بین مردم است که چند روز اول عید در مناطق شهری و روستایی به این امر اختصاص مییابد. پایانبخش مراسمات نوروزی و عید نوروز با آیین سیزده بدر پایان مییابد که در این روز مردم به خارج از شهرها میروند و این روز را در دامن طبیعت سپری میکنند.
زیارت اهل قبور
سنت زیارت قبور درگذشتگان در دهه پایانی سال، سنت ریشهدار دیگری است که تازه و مکرر میشود و نمادین و رازآلود فرآیند نو شدن هستی را با رویکرد به پیشینهها و در پیوند با روان خردورز و دانای گذشتگان به دید نوجوانان و جوانان میگذارد تا بدانند آیندگان و نیامدگان که از چه سرزمینی برخاستهاند و پدرانشان با چه فرهنگی زیستهاند.
در این سنت پرمعنا با حضور در گورستان و نذر احسان، به این سنت ارجمندی میبخشند و بدینسان نوروز را از یک جشن ساده به بلندای یکی از بزرگترین و زیباترین سنتهای ماندگار بشری میرسانند، سنتی که همسو با رستاخیز هستی، افزون بر کودکان و نوجوانان و سالخوردگان، روان درگذشتگان نیز اکرام میشوند
برخیها نیز سال نو را در کنار قبور شهدا، شهدای گمنام و یا بر مزار عزیزان ازدسترفته خود تحویل میکنند.
منبع: خبرگذاری تسنیم