شمسالدین محمد جوینی
چهارشنبه، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
شمسالدّین محمد جوینی یا خواجه شمسالدین محمد جوینی از شعرا، نویسندگان و وزرای بنام تبریزیست که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داد.
زادگاه وی قریهٔ آزادوار در جوین است. او وزیر ایلخانان مغول و از خاندان جوینی و فرزند خواجه بهاءالدین محمد جوینی بود. وی در ابتدای عمر، علوم ادبی را نزد عمادالدین قزوینی، قاضی نخجوان خواند و بعدها وارد خدمات دولتی شد. وی از سال ۶۶۱ تا ۶۸۳ هجری قمری وزیر هلاکو خان، اباقا و تگودار بود. شمسالدین جوینی به عربی و فارسی شعر میگفتهاست و خواجه نصیر طوسی رسالهٔ اوصافالاشراف را به نام او نگاشتهاست. عطاملک جوینی که برای مدت ۲۴ سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود، برادر شمسالدّین محمد جوینی است. بسیاری از شعرا او را مدح گفتهاند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سرودهاست.
بعضی از ایرانیان معتقدند که او شاعر شعر «چشم براه» بودهاست و با این شعر اباقا را برای بازگشت به شهرش ترغیب کردهاست.
وزارت صاحب دیوان
ترقی فوقالعاده صاحبدیوان شمس الدین محمد جوینی وپسرانش دردولت اباقاخان وبرادرش، علا، الدین عطاملک، درحکومت بغداد وعراق وشهرت وثروت ایشان باعث تحریک حس غضب وحسد جماعتی ازاعیان ومتنفذین وعمال اباقاشد که به علت نفوذ خاندان جوینی نمیتوانستند چنانکه باید مطلق العنان باشندودرحل وعقد امورملُکی که دراختیار تمام آنها درکف کفایت صاحب دیوان وکسان وقرار داشت مستقل یالااقل شریک ایشان قراربگیرند.
فرزندان خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان به نامهای یحیی فرجالله، مسعود، ابتاک، بهاءالدین محمد، شرف الدین هارون (داماد المعتصم باالله) هریک به نوبه خود ازادیبان ودانشمندان زمان خود بهشمار میآمدهاند.
از نظر سایر بزرگان
خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان از بزرگترین وزرا وعمال و کتاب ایرانی است و درعهد خود در کفایت وتدبیر و شوکت وجاه وجلال وثروت نظیر نداشتهاست و به مزید حکمت وتواضع وفضل و دوستی وشعر پروری مشهور است، شیرین سخنترین شعرای فارسی سعدی شیرازی ذکر او و برادر وی علاءالدین عطاملک رادر قصاید خویش مخلد کرد۰ چند نفر ازبزرگان علما و شعرای دیگر مثل خواجه نصیر الدین طوسی واستاد صفی الدین اُرموی وخواجه همام الدین تبریزی وبدر الدین جاجرمی بنام او وافراد دیگر خاندان جوینی کتابها وقصاید ساخته وپرداخته اند ونام ایشان را که درالسنه وافواه مشهور ومذکور بود۰ برای اخلاف نیز باذکری بخیر به یادگار گذاشتهاند.
غزل سعدی درستایش شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان
نظر مدار ازمن ای مه منظور که مه دریغ نمیدارد ازخلایق نور
به چشم نیک نگه کردهام تورا همه وقت چرا چو چشم بد افتادهام زروی تودور
توراکه درد نبودهاست جان من همه عمر چو دردمند بنالد نداریش معذور
تن درست چه داند به خواب نوشین در که شب چگونه به پایان همی برد رنجور
مرا سحر سخن درهمه جهان رفتهاست زسحر چشم تو بیچاره ماندهام مسحور
دو رسته لوءلوء منظوم در دهان داری عبارت لب شیرین چو لوءلوء منثور
اگر نه وعده مؤمن به آخرت بودی زمین پارس بهشت است گفتمی و تو حور
تو بر سمندی و بیچارگان اسیر کمند کنار خانه زین بهرهمند و ما مهجور
تو پارسایی و رندی به هم کنی سعدی میسر نشود مست باش یا مستور
چنین سوار درین عرصه ممالک پارس ملک چگونه بنا شد مظفر ومنصور
اجل واعظم آفاق شمس دولت و دین که برد گوی نکو نامی از ملوک و صدور
قتل صاحب دیوان
در۴ شعبان ۶۸۳ به خاطر سعایت فخرالدین قزوینی مستوفی نزد ارغون خان که به شمس الدین محمد تهمت تهیه سم برای قتل ابا قا خان زد، ارغون خان در چهارم شوال سال ۶۸۳ ه۰ق، شمس الدین محمد رادر حوالی اهر بقتل رسانید و در مقبرهالوزرا ه خاک سپرده شد. پس ازمدت کوتاهی چهار پسر شمس الدین محمد به نام یحیی، فرجالله، مسعود، اتابک، نیز بقتل رسیدند فقط زکریا ازکشتن مصون ماند.
منبع:ویکیپدیا
شمس تبریزی | شیخ صوفی قرن هفتم
دوشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
شیخ شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی (۵۸۲- ۶۴۵) از بزرگان مشایخ صوفیه در قرن هفتم هجری است. دیدار او با مولوی باعث تحول شدید مولوی شد و باعث شد مولوی عاشق و شیفته او گردد. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده و مریدان گردآوری کردهاند، به نام «مقالات شمس تبریزی» به چاپ رسیده است.
از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک دربارهٔ شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید».در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداختهاست اما میتوان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبتهای گوناگون دربارهٔ افراد و اقوال مطرح میکند.
دربارهٔ پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر میدانیم که او در مقالات آنها را به نازکدلی و مهربانی توصیف میکند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود میگوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…»«پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند»
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل میکردهاست. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سلهباف و پیر سجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنانکه از مقالات او بر میآید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود، و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی در مقالات شمس آمدهاست.
دربارهٔ مقصد واپسین سفر شمس تبریزی از قونیه، در منابع چیزی نیامده است، اما از اینکه در منابع قدیمی مزار او را در شهر خوی، نشان دادهاند معلوم میشود که مستقیماً یا بهطور غیر مستقیم به خوی رفتهاست. قدیمترین جایی که از وجود مدفن شمس تبریزی در خوی ذکری رفته در مجمل فصیحی (تألیف شده در ۸۴۵) است که در حوادث سال ۶۷۲ مینویسد: «وفات مولانا شمسالدین تبریزی مدفوناً به خوی.» اما گزارش معتبر دیگر در اینباره، در منشآتالسلاطین فریدون بیک است که در گزارش لشکرکشی سلیمان اول سلطان عثمانی به ایران در بازگشت او از تبریز به دیار روم آوردهاست که در سه روزی که در تابستان ۹۴۲ در خوی گذرانیده سلطان عثمانی «با حضرت سرعسکر سوار شدند و به زیارت مزار شریف حضرت شمس تبریزی مشرف گردیدند.» با گذشت قرنها آرامگاه شمس تبریزی ویران گردید و از آن منار آجری به نام شمس تبریز بر جای مانده بود.
محمدعلی موحد مدفون بودن شمس در خوی را به دلیل وجود مقبرهای با یک مناره در خارج از شهر خوی که از آغاز سدهٔ پانزدهم میلادی به «منارهٔ شمس تبریزی» معروف بوده، معتبر میداند. بر اساس سفرنامههای سیاحان اروپایی که از آذربایجان دیدن کردهاند، مقبره پیشتر دو مناره داشته که همین اواخر یکی از آن دو بر اثر عوامل طبیعی فرو ریختهاست.محمد امین ریاحی هم در کتابش دربارهٔ تاریخ شهر خوی به شرح دیدار سلطان سلیمان قانونی و وزیر اعظمش از خوی و زیارت مقبرهٔ شمس میپردازد و میگوید که عثمانیان به روایت افلاکی در مناقبالعارفین مبنی بر دفن شمس در قونیه اعتقاد نداشتهاند هرچند امروزه صنعت گردشگری جمهوری ترکیه قویاً از موضع افلاکی دفاع میکند.
از میان محققان ایرانی، بدیعالزمان فروزانفر و محمدعلی تربیت منکر دفن شمس در خویاند.
فرانکلین لوئیس با توجه به کثرت روایات متضاد و متناقض، شناسایی مدفن شمس به گونهای مطمئن و دقیق را بعید میداند. به گفتهٔ او اگرچه مدرکی قانعکننده دال بر صحت دفن شمس در خوی وجود ندارد، اما مدرکی هم در رد آن موجود نیست. او با توجه به قدیمی بودن منار مقبرهٔ شمس در خوی که سابقهٔ آن حداقل به سال ۱۴۰۰ میلادی بر میگردد و با نظر به عدم وجود هرگونه مدرک ناقض آن، خوی را آخرین اقامتگاه شمس در نظر میگیرد.
علیرضا مقدم، عضو هیئت علمی گروه عرفان دانشنامهٔ اسلام، به دستنوشتهای از کتابخانهٔ حسن پاشا در چوروم ترکیه برخورده که «گمان میبرد یکی از کهنترین نشانههای حضور شمس تبریزی در خوی و بلکه کهنترین آنها باشد». در این نسخهٔ خطی آمده که خواجه علاءالدین علی، از مشایخ طریقت صفوی، چون مرگ خود را نزدیک دید خواست خلیفهای برگزیند و ابوحامد حمیدالدین آقسرایی، معروف به سومونجو بابا، را مناسب یافت. پس حلقهٔ مریدان و درویشانش را به «مکانی که در قصبه خوی به مقام شمس تبریزی معروف و زیارتگاه و تفرجگاه آنان بود» برد و پس از سه روز ذکر، ابوحامد را به عنوان خلیفهٔ خود روانهٔ روم ساخت. علیرضا مقدم نتیجه میگیرد که حدود ۱۰۰ سال پس از غیبت شمس در خوی مکانی وجود داشته که محل تجمع و رقص و سماع صوفیان بوده و به نام مقام شمس تبریزی معروف بودهاست.
مزار شمس تبریزی در خوی در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفت و برای بازسازی آن اقدام شد.
منبع: ویکیپدیا