تبریزتریپ

Nazar-Amulet
تبریزتریپ به شما نیاز دارد!
Travels Cover
وبلاگ تبریزتریپ

تصاویری ناب از گذشته‌ی باغ‌شهر تبریز

دوشنبه، 20 فروردین 1397

تبریز در ۱۳۳۱

تبریز – سال ۱۳۳۱
عکسی بسیار ناب از شهر تبریز در اوائل دهه ۳۰ – سه راه فردوسی، تقاطع خیابان اپهلوی (امام خمینی فعلی) و فردوسی. مقابل ارگ علیشاه.

سه‌راه فردوسی، اواسط دهه ۴۰

تبریز، سه راه فردوسی – اواسط دهه ۴۰
این عکس بارها به اشتباه به اسم تهران بر روی اینترنت منتشر شده. ولی در حقیقت عکسی ست از خیابان پهلوی تبریز (امام خمینی فعلی)، تقاطع خیابان فردوسی که به سه راه فردوسی معروف است.
مغازه های جنرال استیل، نیکدل و پرس گاز نیز سر نبش به خوبی دیده میشوند.

میدان گلستان

فلکه باغ گلستان، خیابان پهلوی – حوالی سال ۱۳۴۶
(خیابان امام فعلی)
عکسی از فلکه باغ گلستان که در ضلع جنوب شرقی باغ گلستان قرار داشت. باغ گلستان در گذشته میان چهار میدان قرار داشت: میدان نادر شاه ( میدان نادر فعلی)، میدان ترمینال قدیم، فلکه باغ گلستان (که الان تبدیل به چهارراه شده)، و میدان قونقا که در گذشته ها مبدا حرکت تراموا بوده.

هتل اروپا تبریز

دوشنبه، 20 فروردین 1397

هتل اروپا تبریز در سال ۱۳۱۲
هتل اروپا، خیابان پهلوی تبریز. ساختمان سمت چپ هتل هم به احتمال زیاد سینما بوده است.

کاخ و عمارت صاحب دیوان تبریز

دوشنبه، 20 فروردین 1397

زندان امروزی تبریز در خروجی شهر، در سه راهی ائل گلی که زندان شهر، راهنمایی و رانندگی و دادگستری استان احداث شده، قبلاً باغ مصفایی به نام ”صاحبدیوان باغی“ بوده که باغ و عمارت تاریخی آن بر اثر سیل ویرانگر ۱۲۸۸ هجری قمری از بین رفته و تبدیل به زمین بایری شده است. مالک این باغ بزرگ در حاشیه شهر مرحوم میرزا فتحعلی‌خان صاحبدیوان فرزند حاج میرزا علی‌اکبر قوام‌الملک شیرازی داماد محمدشاه قاجار و وزیر مالیات آذربایجان بوده است.

میرزا فتحعلی‌خان پس از عزیزخان سردار کل به آذربایجان آمد و با اقتدار تمام به کار پرداخت. سیل بنیان کن معروف ۱۲۸۸ هجری قمری تبریز در دوران پیشکاری وی آمد و قسمت بزرگی از شهر مخصوصاً بازار مسگران، میدان صاحب‌الامر، بازار کفاشان، یمنی دوز بازار، راسته بازار و راسته کوچه را فراگرفت و ویرانی بسیاری به بار آورد. صاحبدیوان با یاری بازرگانان و ۱۰ هزار تومان اعطایی مظفرالدین میرزا ولیعهد، از قریه تاریخ تا رود آجی‌چای در انتهای شهر به دست معتمدان محل سدی برای نهراندود احداث کرده درحال حاضر در بازار کفاشان دو سرای تاریخی به نام سرای آلمانی‌ها و صاحبدیوان وجود دارد که بانی آن میرزا فتحعلی‌خان صاحبدیوان می‌باشد. گویا فتحعلی‌خان مردی فعال و آبادانی دوست بوده و در مدت چند سال ماموریت در تبریز با وجود مخالفت مخالفان سرسختی چون امین لشکر و اطرافیان طمع‌کار ولیعهد باز از احداث سرای‌ها و باغات و مرمت ویرانی‌ها دریغ نورزیده است. در سال ۱۲۹۲ هجری قمری اولین مدرسه دولتی در آذربایجان و دومین مدرسه دولتی در ایران در زمان ولیعهدی مظفرالدین میرزا و پیشکاری میرزا فتحعلی خان صاحبدیوان و ریاست و مدریت میرزا جوادخان احداث شد که در این امر فرهنگی صاحبدیوان نقش مهمی داشت. امروزه از آن باغ مصفا خبری نیست و زندان مرکزی تبریز در محل باغ صاحبدیوان ساخته شده است.

 

اگر روزی با شهناز هم‌کلام شدم…

دوشنبه، 20 فروردین 1397

برای قدم زدن در تبریز، هیچ جا مثل «‌خیابان شهناز‌» نیست. من شلوغی «‌تربیت‌» را دوست دارم. وقتی در پیاده‌راه «‌مقصودیه‌» راه می‌روم انگار روی رنگین‌کمان قدم زده باشم،اردیبهشت‌های «‌پیاده‌روی دانشسرا‌» -مقابل تئاتر شهر- را می‌ستایم اما هیچ جا برایم شهناز نمی‌شود.شهناز شبیه پلی است که تو را از روزمرگی و شلوغی می‌گیرد و به آرامشی دیرین می‌رساند.خانه‌های قدیمی پیدا و پنهانش، می‌توانند از خاطرات دوران‌ها برایت بگویند. گمانم اگر روزی خیابان شهناز بخواهد حرف بزند، قصه‌های جالبی خواهد داشت. لابد از پیرمردی خواهد گفت که هر تابستان درست جلوی خلیفه‌گری بساط نوبرانه‌اش را برپا می‌کند و دل خیابان را آب! شاید هم از صبحگاه خلوتی سخن بگوید که چسم‌هایش را به روی دختران دبیرستان «‌پروین‌» و «‌نبوت‌» و «‌امام‌» می‌گشاید و یا شاید یادش بیافتد عشق‌های نخستین همان بچه‌مدرسه‌ای‌ها را در ظهرهای پرشور و شر بعد از تعطیلی مدرسه، حتما ماجرای پیوندش با روزنامه‌فروشی‌ها را خواهد گفت و داستانی از داستان‌های شب‌های کریسمس؛ وقتی ارمنی‌های نازنین تبریز درخت‌هایشان را می‌آرایند و منتظرند بابانوئل روی یخ‌های خیابان شهناز برایشان کادو بیاورد شاید خیابان اگر به این‌جا برسد کسی دلش بگیرد که هیچ‌وقت سورتمه بابانوئلی نداشته تا به ارامنه تبریز عیدانه بدهد. شهناز حرف‎‌های حرف‌های زیادی از قهوه‌خانه پر دود‌‌و‌‌دم کوچه‌پس‌کوچه‌هایش دارد. از آدم‌هایی که این قهوه‌خانه‌ها پاتوقشان است و حرف‌ها و آرزوهایشان؛ همان‌طور که از کافه‌ها و قهوه‌فروشی‌های شیک و مدرنش و آدم‌های مشتری این مغازه می‌تواند ساعت‌ها صحبت کند. از سینماها و پسربچه‌های دبیرستانی که از «‌مدرسه فردوسی‌» جیم‌زده‌اند تا به عشق‌شان در سینما برسند.
اگر روزی با خیابان شهناز هم‌کلام شدم دوست دارم برایم از آدم‎‌هایی که دیده بگوید، آدم‎‌هایی که در «‌داش ماغازه‌لر‌» خرید و فروش کرده‌اند و قمار زندگی را برده و باخته‌اند، از آدم‌هایی که جلوی «کفش ملی» منتظر هم ایستاده‌اند و چهارراه شهناز تماشایشان کرده و داستان‌هایشان رو شنیده است. از عاشقانی که گریه و خنده‌شان را با شهناز شریک شده‌اند. البته حتما نظرش را درباره آن تابلو بزرگ بدقواره سرنبش که رویش نوشته بود «‌چای جهان‎‌» خواهم پرسید و دوست دارم بدانم موافق است که ‌«تزئیناتی عدالت‌» هرچند کهنه و رنگ‌‌و‌رو‌رفته؛ بازهم دوست‌داشتنی است؟ و فکر می کنم با من موافق باشد که «‌جگرکبابی شهناز‌» بهترین رستوران کثیف عالم است.
شاید دل شهناز بگیرد وفتی مغازه ساندویچ‌فروشی «‌کارون‌» یادش بیافتد با آن پیرمرد مهربان و نان باگت‌های قدیمی و پر از کالباس و جعفری. پیرمردی که تا سرش را زمین گذاشت، مغازه تغییر ماهیت داد و حالا یک دستگاه ذرت مکزیکی هم جلوی مغازه نونوارش گذاشته‌اند. شاید مغازه، حالا دیگر آن چهره تاریک و نمور را نداشته باشد، اما هیچ شهنازگردی که نوجوانی‌اش را در این خیابان گذرانده باشد هیاهوی دبیرستانی‌ها را در مقابل مغازه‌ای که به شوخی و از سر شیطنت «‌‌کارون کثافت‌» صدایش می‌کردند؛ فراموش نخواهد کرد.
خیابان شهناز اگر انسان بود؛ مهربان، بزرگ و قابل احترام می‌شد با هزاران داستان در سینه؛ هم‌کلام خوبی برای شب‌های دلتنگی و رفیق خوبی برای لبخندها. مثل حالا که همدم خوبی است برای خنده و گریه تبریز و تبریزی‌ها.

نویسنده: لیلا حسین‌نیا | تصویر از آیدین وزیری

خانه حسین‌خان عدالت

یکشنبه، 19 فروردین 1397 خانه حسین‌خان عدالت

این خانه یکی از بناهای با ارزش تبریز هست که متاسفانه بنا به دلایل نامشخصی از بین رفته تنها اثر موجود از این بنا مربوط میشه‌ به اسکیس‌هایی که اوژن فلاندن در سال ۱۲۱۷ شمسی مقارن با حکومت محمد شاه قاجار از تبریز ترسیم کرده است. سبک معماری خانه مربوط به دوره قاجار با مقرنس‌های ساده در بیرون نما و کاشی کاری‌هایی با زمینه زرد و نارنجی است.

حسین‌خان عدالت

حسین‌خان عدالت سال ۱۲۴۷ هجری‌شمسی در تبریز به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی راهی روسیه شد و به تحصیل پرداخت و مدت ۲ سال با سید جمال‌الدین اسدآبادی نشست و برخاست کرد تا اینکه در سال ۱۲۷۵ هجری‌شمسی به زادگاهش بازگشت.
وی پس از آشنایی با تمدن اروپا و حضور در تبریز، اقدامات فرهنگی مهمی انجام داد که نامش در کنار محمدعلی تربیت، سیدحسن تقی‌زاده، ضیاء‌العلما و یوسف اعتصام‌الملک جاودانه شد. او ضمن عضویت در انجمن غیبی تبریز، با همراهی دوستانش که همگی از برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی آن زمان به شمار می‌آمدند، هسته مرکزی مروجین افکار جدید را در تبریز شکل داد و چندی بعد مجله گنجینه فنون را منتشر کرد. نشریه‌ای که می‌توان آن را سرآغاز تحول در مجله‌نگاری دانست.
پیش از شکل‌گیری انقلاب مشروطه، روزنامه الحدید توسط وی به ظهور رسید و چندی بعد با نام عدالت انتشار آن ادامه یافت.
در سال ۱۲۸۸ هجری‌شمسی انجمن اسلامیه سقوط کرد و با انتصاب عدالت به ریاست اداره معارف، ساماندهی امور فرهنگی شهر به وی واگذار شد و همین زمان بود که با وجود گرفتاریهای شغلی، روزنامه صحبت را منتشر نمود و در هر دو حوزه خدمات قابل توجهی انجام داد.
میرزا حسین‌خان در امر نگارش نیز فعالیت داشت و کتاب‌های خواب و خیال، و صد پند از وی به یادگار مانده است.
علی‌رغم کنکاش در منابع متعدد، از تاریخ درگذشت وی اطلاعات موثقی بدست نیامد.

تصاویری از خانه حسین‌خان از سری پروژه های باز سازی مجازی آثار از دست رفته معماری تبریز هست که به همت مهندس یونس جمع آوری در استدیو معماری تبریز بازسازی مجازیشون شروع شده و با بازسازی بناهای دیگه روز به روز تکمیل تر خواهد شد.