تبریزتریپ

Nazar-Amulet
تبریزتریپ به شما نیاز دارد!
Travels Cover
وبلاگ تبریزتریپ

صائب تبریزی | پایه‌گذار سبک هندی در غزل فارسی

چهارشنبه، 29 فروردین 1397 صائب تبریزی

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی (زادهٔ ۱۰۰۰ هجری/۱۵۹۲ میلادی تبریز درگذشتهٔ ۷–۱۰۸۶ هجری/۱۶۷۶ میلادی اصفهان) بزرگ‌ترین غزل‌سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه است.
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری در تبریز زاده شد. پدر او تاجری معتبر بود. خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند و این مردم را تبارزه (تبریزی‌های) اصفهان می‌نامیدند.

صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.

صائب در سال ۱۰۳۴ ه‍.ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن‌الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد.

در سال ۱۰۴۲ ه‍.ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک‌الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه‍.ق بوده‌است. آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچه‌ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده‌است قرار دارد.

صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفته‌اند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد.
صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد. او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران هم‌روزگارش به کار برده‌است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازی‌های ظریف و معنی‌های بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن گفته‌است.

صائب را شاعر تک‌بیت‌ها نیز گفته‌اند. از بیت‌های مشهور اوست:

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا
همچو کاغذباد گردون هر سبک‌مغزی که یافت در تماشاگاه دوران می‌پراند بیشتر
اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب موجب طغیان آتش است
به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی‌شکافان خرده‌بین دارم
پر در مقام تجربت دوستان مباش صائب غریب و بی‌کس و بی‌یار می‌شوی

صائب تبریزی در غزلیات خود به زادگاهش تبریز اشاره کرده‌است:

ز خاک پاک تبریزست صائب مولد پاکم از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم
صائب از خاک پاک تبریزست هست سعدی گر از گل شیراز

نمونه غزل ترکی

مین دل محزونیله بیر تازه قربانیز هله زخم تیر غمزه مستینله بیجانیز هله
اولمادان غم چکمه ریز دور زمانیندان سنین ناله و آه ائتمه ده دل ایندی حیرانیز هله
لطف ائدرسن، گر چه سن اغیاره هر دم دوستیم روز و شب بیز فرقتینله زار و نالانیز هله
عید وصلینه مشرف اولمادان اغیار دون دستینی بوس ائیله دیک بیز اونلا شادانیز هله
دام دوزخ ایچره اغیار اولماسین اصلاً خلاص صائبا بیز جنت دلداره مهمانیز هله

غزلیات ترکی صائب تبریزی در گنجور:

غزل شمارهٔ ۱: نه احتیاج که ساقی ویره شراب سنه

غزل شمارهٔ ۲: عاشقین گوز یاشینه رحم ایله مز اول آفتاب

غزل شمارهٔ ۳: الدن چیخارام زلف پریشانینی گورجک

غزل شمارهٔ ۴: اولمادی خورشیددن داغلارد رنگین قاشلار

غزل شمارهٔ ۵: منی محروم ایدن رخساردن زلف پریشاندور

غزل شمارهٔ ۶: عاشق قانینی وسمه لو قاشون نهان ایچر

غزل شمارهٔ ۷: گل کیمی هر کیم که گلزار ایچره نقد جانی وار

غزل شمارهٔ ۸: چیخارتدی خط و منم زلف مبتلاسی هنوز

غزل شمارهٔ ۹: کونلوم اول مخمور گوزلردن دگول آزارسیز

غزل شمارهٔ ۱۰: توتولموش کونلوم جام ایله شادان ایلمک اولماز

غزل شمارهٔ ۱۱: رحم قیل صائبه ساقی، می ایلن دوت الینی

غزل شمارهٔ ۱۲: خط غباری عارضین آیات قرآن ایلمیش

غزل شمارهٔ ۱۳: عمر گیچدی، سفر اسبابینی آماده قیلین

غزل شمارهٔ ۱۴: دوتما اول گل دامنین محشر گونینده جان ایچون

غزل شمارهٔ ۱۵: مه شبگرد اگر گورسون اونین خورشید رخسارین

غزل شمارهٔ ۱۶: ساقیا می دن رفوقیل چاک بولموش کونلومی

غزل شمارهٔ ۱۷: بیزنه ایمدی ذره تک جولانه گلمیشلر دنوز

غزل شمارهٔ ۱۸: داغ اولدی درونیمده منیم ناز محبت

غزل شمارهٔ ۱۹: مین دل محزونیله بیر تازه قربانیز هله

غزل شمارهٔ ۲۰: غفلت دن اولدی خسرو توران زبون هند

 

منبع:ویکی‌پدیا

افضل‌الدین خاقانی‌ | بزرگ‌مرد شعر و ادب آذربایجان

چهارشنبه، 29 فروردین 1397 خاقانی

ببینید: بوستان خاقانی

افضل‌الدّین بدیل‌بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی از جملهٔ بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان تاریخ شعر و ادب آذربایجان به‌شمار می‌آید. از القاب مهم وی حسان العجم می‌باشد. آرامگاه او هم‌اکنون در شهر تبریز در مقبره‌الشعرا قرار دارد.

خاقانی در سال ۵۰۵ – ۵۲۰ هجری – در شروان یا شیروان چشم به جهان گشود. پدرش، به نام علی در شروان به شغل درودگری اشتغال داشت؛ آن‌گاه که جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند، عمویش به نام کافی‌الدین سرپرستی وی را به‌عهده می‌گیرد. کافی‌الدین مردی فرهیخته بود و به شغل داروگری اشتغال داشت. وی که ظاهراً در فقه، ادبیات و به‌ویژه در نثر دست داشت، در تربیت و آموزش برادرزاده خود، کوشش فراوان به عمل می‌آورد که شاعر نیز از آن یاد کرده‌است.

مرگ کافی‌الدین، خاقانی را عمیقا متأثر می‌نماید که به همین مناسبت و به منظور بزرگداشت وی، چندین قصیده و مراثی سروده‌است. از دیگر وقایع تلخ زندگی خاقانی مرگ فرزندش «رشید» در سن بیست سالگی است که بدین مناسبت نیز احساس خود را به نظم کشیده‌است.

خاقانی همواره مورد استقبال و و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفته‌است. حتی شاعران بلندپایه‌ای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نموده‌اند.

مقبره‌الشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نام‌آور ایران است.همچنین دیوان خاقانی یکی از پیچیده‌ترین دیوان‌هاست و به همین سبب از منظر مقام سخنوری و توانایی، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانش‌ها مانند: پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاه‌شناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی دارد ؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پی‌ببرد.

خاقانی یکی از شاعران کلاسیک ایران است که بعضی از آثارش بازتاب صادقانهٔ زندگی واقعی او است. بعضی از قطعات و قصیده‌های خاقانی بازگو کنندهٔ رخدادها و اتفاقات واقعی زندگی شاعر هستند. از همین‌رو، با وجود این‌که سبک شعر خاقانی تصنع است بازهم خوانندهٔ آشنا با اشعار خاقانی بدون شک با بسیاری از خصوصیات زندگی شاعر، ویژگی‌های اخلاقی، احساسات واقعی و بطورکلی با شاعر از دیدگاه روانشناسی و جامعه‌شناسی زمان وی آگاه می‌گردد.

خاقانی در سال ۵۷۷ – ۵۹۵ هجری – در شهر تبریز درگذشت.

آثار خاقانی

قصاید خاقانی به نسبت در مرتبه‌ای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند. شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایش‌های سخنوری و دقایق لفظی. از آثار خاقانی که در دست است یکی دیوان اشعار اوست و دیگری مثنوی تحفهالعراقین. علاوه برآن، می‌توان به منشأت خاقانی و مثنوی کوتاه ختم‌الغرایب نیز اشاره کرد.

خاقانی آن کسان که طریق تو می‏روند زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست

بس طفل کارزوی ترازوی زر کند بادام از آن خرد که ترازو کند ز پوست

گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست

تأثیر هنر خاقانی بر حافظ

بنا به وجود مضامین و تعابیر همانند در اشعار خاقانی و حافظ و سعدی و نیز با توجّه به پاره‌ای از غزلیات هم‌وزن و قافیهٔ آن‌ها می‌توان نگرش این دو شاعر بزرگ را به دیوان خاقانی نتیجه گرفت. به عنوان نمونه می‌توان موارد زیر را شاهد آورد:

دیدی که یار چون زدل ما خبر نداشت ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

خاقانی

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت؟ بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت؟

خاقانی و نظامی

از معاصران خاقانی میان او و نظامی گنجوی بسبب قرب جوار رشته‏های مودت مستحکم بود و چون خاقانی درگذشت،نظامی در رثایش چنین سرود:

به خود گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی

برخی از اشعار ترکی خاقانی

جانیم نه قدر وار منه جانان سن اولارسان
جاندان دا عزیز اولسا بیر اینسان سن اولارسان
سن ایندیه دک قلبیم اوچون قلب دین ای یار
بون دان سورادا جانیم اوچون جان سن اولارسان
هر یاره م ایر اولسا اونون مرهمی سن سن
هر دردیم اولارسا اونا درمان سن اولارسان
کونلون نئجه ایسترسه ائیله ور منه فرمان
عومروم نه قدر وار منه سولطان سن اولارسان
ائیلرسم اگر شرحینی ایمانیله کوفرون
باش حرفیله سر لوحه دیوان سن اولارسان
بوندان بئله آلادتما منی کوفرله دین له
خاقانیه هم کوفر و هم ایمان سن اولارسان
خاقانی نه دیر گلسن اگر ای گوزو شهلا
البته کی خاقانیه خاقان سن اولارسان.

کونلوم چیخیب گئدیبدیر ، بیلمم نه جور بلا وار
من کی عزیز توتاردیم ، بس بوندا نه قضا وار؟
ظنیم چاتان مکاندان سوردوم ، سوراغین ائتدیم
الدن دوشوب یورولدوم ،یوللا چوخ جفا وار
هی اختاریب سوروشدوم ، بیر تاپمادیم نشانه
یارب اونون باشیندا نه گیزلی ماجرا وار؟
ائتدیم گومان کی بلکه قاچمیشدیر عشق الیندن
عشقه دوشوب او ، یوخسا ظننیمده بیر خطا وار؟
سویموش مگر چئکیلدی ، تورپاغا هوپدو گئتدی
یا قوش اولوب او اوچدو ، باشیندا نه هوا وار؟
اوچ گون سوارغین ائتدیم ، جار چئکدیم هر طرفده
اوندان بو هنده ورده نه صوت ، نه صدا وار
کیمدیر خبر وئرن بیر یورغون غریب اورکدن؟
آیا بو دره آخیر بیر چاره ، بیر داوا وار؟
دیل آچدی بیر اوشاغ کی ، خاقانی اولما غمگین
بیر افتین تئلینده بیرقلبی موبتلا وار

بیلدیم‌ کی‌ بو نازوندان‌ بیر لحظه‌ دایانمازسان‌
کونلومده‌ اولان‌ درده‌ هرگیز سن‌ اینانمازسان‌
معناسی‌ نه دیر دوشسم‌ تورپاغیوه ذیلت‌ له‌؟‌
اؤپـسم‌ ده ‌ایاغوندان‌ بیر حالیمه‌ یانمازسان‌
سـوز وئرمیشدون ‌کامه ‌آمما بو نه‌ تئز لیکله‌
بیـر عومورگئچیب ‌گئتدی، ‌اوزوعده‌ وی ‌دانمازسان
ٍمن ‌اؤلمه‌لی ‌اولسامدا، باری‌ سـن ‌اؤزون‌ اولـدور‌
لاکین‌ بیلیرم‌ لطفون قانیمه بـولانمازسان
خاقانی‌نین ‌هرده‌ن ‌بیر دؤیدون‌  قاپی‌سین‌گـؤردون‌‌
قان‌منزلی‌نی‌ باسـمیش‌،قـاچدین‌داها  آنمازسان
خاقانـی‌اؤز عشقوندا ثابیت‌ قدم‌ اول‌ جان‌ قوی‌
باش‌ گئتمه‌ سه‌ بو یولدا  وصلینی‌ قازانمازسان

ای خاقانی، بو دنیادا هر زمان
آنان وئرمیش زحمتیله سنه جان
سو، چوره یین قیت اولسادا آتمادین،
یوردون اولدو بو عذابلی، دار شروان
هئچ بیر کسه سن اولمادین طفیلی
کومک آلدین آللاهدان و آنادان
سن اوتوردون کولگه کیمی آنانین
چهره سینین کولگه سینده آن به آن
ای آق قارتال! نه وقته دک اولاجاق
آنا یوردو وجودونا آشیان؟
نه وقته دک، عیسی کیمی آتاسیز
آنا ایله تانیسینلار سنی؟ قان!
بیر دفعه ده خضر کیمی یوخا چیخ
بسدیر اولدون آنانلا همخانمان!
سن قیمتلی بیر درسن، ندندیر
اولدون آنا آستاناسیندا پنهان؟
سن عقللی اولادسانسا دیله گل
آنا کیمی اوزونو دانلا بیر آن
هر نه ائتسن آنا حقین اونوتما
بیل، آناندیر سنه ائده ن جان قربان
بو آنانین خاطرینه، دشمنده ن
گلن درده دوزوب، سن اول مهربان
قورخ اوگونده ن، بیر گون سنی تک قویوب
ابدیلیک آنان کوچر دنیادان

پروین اعتصامی‌ | سخنگوی پرشور تیره‌بختان، شاعر پر آوازه ایرانی

چهارشنبه، 29 فروردین 1397

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی است که به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» از او یاد شده‌است. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر خود بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعدادها، و ذوق و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. او در بیست و هشت سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، پس از چندی از او جدا شد. پروین بعد از جدایی، برای مدتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی، به شغل کتابداری به کار مشغول بود. پروین پیش از چاپ دومین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سن سی و پنج سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه، در آرامگاه خانوادگی‌اش، به خاک سپرده شد. زادروز پروین اعتصامی، (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نام‌گذاری شده‌است.
خانه پروین اعتصامی در تبریز، خیابان عباسی، جنب مسجد میرآقا، کوچه ساوجبلاغی، پلاک ۶ واقع شده‌است. ساخت بنای خانهٔ پروین در تبریز به دوران اواخر قاجاریه اول برمی‌گردد. در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵، این خانه به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران با شماره ۱۸۶۸۱ به ثبت رسید. هم‌اکنون این خانه به موزه پروین اعتصامی تبدیل شده‌است و برخی از لوازم شخصی و کتاب‌های اعتصامی در آن‌جا نگهداری می‌شود.

تنها اثر چاپ و منتشر شده از پروین، دیوان اشعار اوست؛ که دارای ۶۰۶ شعر شامل؛ اشعاری در قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده می‌شود. پروین بیشتر به دلیل به کار بردن سبک شعری مناظره در شعرهایش، معروف است. شعرهای پروین قبل از چاپ به صورت مجموعه و کتاب، در مجله بهار و «منتخبات آثار» از هشترودی و «امثال و حکم» از دهخدا، چاپ می‌شدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او، سبب پیدایش زمینه برای چاپ‌های بعدی شعرهای او شد.
پروین اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. مضامین و معانی اشعار پروین، توصیف‌کنندهٔ دلبستگی عمیق وی به پدر، استعداد و شوق فراوان او به آموختن دانش، روحیهٔ ظلم‌ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است. اشعار پروین اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالی‌اند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر پروین از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر به صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی برجسته ساخته‌است. این مناظره‌ها نه تنها میان انسان‌ها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیاء – از قبیل سوزن و نخ – نیز اتفاق می‌افتد. پروین در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت‌بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کم‌نظیری استفادهٔ بسیار کرده‌است.

این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است:

اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و زهر جا برسی
آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد
چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است

خرم آن کس که در این محنت‌گاه
خاطری را سبب تسکین است

محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)‌

پنجشنبه، 16 فروردین 1397

همچنین ببینید:
مقبره‌الشعرا تبریز، آرامگاه بیش از ۴۰۰ شاعر نامدار ایران
موزه شهریار | خانه استاد شهریار 

سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ – درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت تبریزی) شاعر تبریزی بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده‌است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرهالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. ۲۷ شهریور را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند. وجه تسمیه این نام گذاری سالروز درگذشت شهریار است.

مهم‌ترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام؛ (سلام به حیدربابا)، است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود و شاعر در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده‌است. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌است.

شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشته‌است. اما بیشتر از دیگر گونه‌ها در غزل شهره بود و از جمله غزل‌های معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابی‌طالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشته‌است.

شهریار، از جمله سرایندگانی است که شعر را محلی نیک برای بیان این تفکرات تأمل گونه و نصیحت آموز دانسته، و بسیاری از مواعظ اخلاقی، تربیتی را در قالبهای گوناگون شعری (به ویژه در قطعات، رباعیات و دوبیتی‌ها) بیان می‌کند. مخاطب این افکار و مفاهیم نیز نوع بشر و انسان در طول تاریخ است نه خطابی شخصی و منحصر به فرد.

مجموعه تلویزیونی شهریار که به کارگردانی کمال تبریزی در سال ۱۳۸۴ ساخته شده و در آن جلوه‌هایی از زندگی این شاعر به تصویر کشیده شده‌است، در سال ۱۳۸۶ از طریق شبکه دوم سیما به نمایش درآمد که اعتراض دختر شهریار، «مریم بهجت تبریزی» به همراه داشت مبنی بر اینکه «نود درصد سریال شهریار ساختگی است»، اما پسر شهریار «هادی بهجت تبریزی» معتقد است: «این سریال در کلیات هیچ مشکلی نداشت و در جزئیات هم دست هنرمند باز است که تغییراتی را بوجود آورد تا مجموعه برای مخاطب جذابیت داشته باشد».

مرکز مطالعات بین‌المللی استاد شهریار با مدیریت استاد علیرضا نایبی و مساعدت فرماندار هشترود، با هدف تحقیق و برگزاری مسابقات و همایش‌های مرتبط با استاد شهریار در شهرستان هشترود می‌باشد. امور فرهنگی الکترونیکی این مرکز بر عهده احمد کاوسی می‌باشد. شایان ذکر است اولین همایش دانش آموزی بزرگداشت استاد شهریار در سطح بین‌المللی، با حضور استادان برجسته جهانی در شهرستان هشترود و توسط این مرکز برگزار شده‌است.

زندگی‌نامه

شهریار در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز متولد شد. دوران کودکی را – به علت شیوع بیماری در شهر – در روستای اجدادی اش خشکناب واقع در شهرستان بستان‌آباد سپری کرد. پدرش «حاج میرآقا بهجت خشکنابی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. پس از پایان سیکل (راهنمایی) در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسهٔ دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشتهٔ پزشکی ادامه تحصیل داد.

حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری، به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر، ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان، برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشکنابی درگذشت. او به سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکتری افتخاری دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی تبریز را نیز به وی اعطا کرد.

در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را می‌سراید. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درمی‌گذرد. در مرداد ۱۳۳۲ به تبریز می‌آید و با یکی از بستگان خود به‌نام عزیزه عبدِخالقی ازدواج می‌کند که حاصل این ازدواج سه فرزند – دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی – می‌شود.

شهریار در روزهای آخر عمر، به دلیل بیماری، در بیمارستان مهر تهران بستری شد و پس از فوت در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، بنا به وصیت خود در مقبرهالشعرای تبریز مدفون گشت.

عشق و شعر

وی اولین دفتر شعر خود را در سال ۱۳۱۰ با مقدمه ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و زبان ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومه حیدربابایه سلام که در سال‌های ۱۳۲۹ تا۱۳۳۰ سروده شده‌است، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود. علاوه بر استادی در شعر، وی استاد سه تار هم بود.

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟