بالاخره پس از هجده سال گذر از کنار تبریز و رفتن به شهر مادری ام ارومیه قسمت شد برای اولین بار در غالب سفرکاری به تبریز مسافرت کنم . از آنجا که سایت شما را همواره پیگیری میکردم اطلاعات نسبتا خوبی درباره تبریز داشتم از آنجا که حوضه کاری من در باب چرم و کفش بود اولین جایی که مشتاق دیدارش بودم بازار کفاشها و دیدن بازار افسانه ای تبریز بود. در یک کلام بگویم بی نظیر بود دیدن تیمچه های مختلف و متعدد که هر کدام منحصر به فرد بود مساجد قدیمی و زیبا از جمله مسجد شصت و سه ستون و مسجد شهیدی و… بسیار لذت بخش بود از آنجا که ترکی را به خوبی بلد نبودم و درباره برخورد اهالی تبریز با فارس زبانان چیز هایی شنیده بودم کمی در مورد عکس العمل مغازه داران که برای مصاحبه میرفتم مردد بودم ولی از همینجا باید اعلام کنم همه و همه پوچ و ناروا بود و من هیچگاه استقبال و برخورد سرشار از محبت و گرم هم وطنان تبریزیم را فراموش نخوام کرد به خصوص بانی محترم مسجد شصت و سه ستون که با گرمی تمام از بنده استقبال کرد و قسمت به قسمت مسجد را نشان داد و به فارسی هر چند که برایش سخت بود توضیحات کامل و جامعی راجع به مسجد و معماری و اهالی بازار و بازاریان داد و در آخر مرا مهمان چای و نوقا کرد.
پس از مصاحبه و اتمام کار تصمیم به گشت زنی در محدوده بازار و اطراف آن کردم. مهم ترین چیزی که توجهم را جلب کرد پاکی و تمیزی بیش از انداره کوچه ها و خیابان های شهر و از همه مهم تر کوچه ها و خیابان های اطراف بازار بود به طوری که پسری که تراکت پخش میکرد هنگامی که تراکتش به زمین افتاد با اخطار سایر همشهریانش مواجه شد که تراکت را از زمین بردارد. نکته قابل توجه دیگر نبود متکدی در شهر و مواجه با صندوقق هایی با نام صندوق کمک به مستمندان تبریز در جای جای بازار بود که به درستی شعار تبریز شهر بدون گدا را ثابت میکرد.
اما متاسفانه در کنار این پاکی ضوائد بصری بیشمار که در خیابان ها و نماهای ساختمان های اطراف بازار وجود داشت چشم را می آزرد که بنده این را زیبنده محدوده ای که یک اثر ثبت جهانی در آن قرار داشت نمی دیدم به خصوص قسمتی که دو مسجد متقارن وجود داشت (مسجد قزللی و آن دیگری ) که دارای ساختمان های فراوان دارای ارزش معماری بود که متاسفانه مورد بی مهری و بی تفاوتی مسئولان شهرداری قرار گرفته بود. که در این موضوع میتوان از تجارب شهرداری تهران که درسال های اخیر اقدام به بهسازی و زیباسازی ساختمان های اطراف بازار تهران کرده استفاده نمود که از جمله آنها خیابان های ناصرخسرو و سعدی تهران میباشد.اهمیت این موضوع با میزبانی تبریز در سال ۲۰۱۸ دو چندان میشود که متاسفانه شهرداری تبریز جز نصب چند بنر در خیابان تربیت و رو به روی مصلی اقدام چندانی در این رابطه نکرده بود. نکته دیگر وضعیت نا به سامان اطراف ارگ علیشاهی بود و صد البته ساختمان های اطراف آن که من متعجبم شهرداری چگونه مجوز ساختمان ۹ طبقه در کنار این بنای با ارزش داده و یا ساختمان در حال تکمیل دیگری که داشت از نمای رومی فاقد هویت در کنار این بنای ترزشمند استفاده میکرد.پیشنهاد بنده ایجاد محدوده جامع و کاملی از پیاده راه ها در خیابان های مرکزی و اطراف میدان شهرداری تربیت – میدان استانداری و حذف و بازسازی تمامی ساختمان های داری ارزش معماری به خصوص ساختمان های سنگی که در کشور نظیر ندارد وآرام سازی محیط و نورپردازی زیبا و اصولی و جداره هاست. استفاده از اتوبوس و دوچرخه و قطارهای برقی و خذف خودرو در این محدوده نیز میتواند در آرامش این منطقه تاثیر به سزایی داشته باشد. نکته دیگر نبود رنگ واحد و مشخص به عنوان رنگ تبریز در خیابان ها بود برای مثال رنگ سبز روشن تقریبا برای تهران تثبیت شده است. اما در تبریز در یک خیابان شاهد چهار یا پنج نوع رنگ جدول بودم از مشکی سفید تا بنفش سفید و نارنجی سفید و … .
نکته شایان ذکر دیگر فضای سبز تبریز بود از آنجا که مشخص بود درختان بومی تبریز بهترین گزینه برای شهر می باشد و من این موضوع را در خیابان های اطراف بازار و با دیدن درختان تبریزی تنومند و قدیمی متوجه شدم. ایجاد کیوسک های راهنمای گردشگر نیز یکی از نیاز های اساسی شهر در محدوده تاریخی فرهنگی میباشد. در پایان میخواهم کمال تشکر خود را از همه ی تبریزیان عزیز به خاطر این روز به یاد ماندنی داشته باشم و امیدوارم شهرداری و تمامی ارگان های مسئول اهمیت میزبانی تبریز را هرچه سریع تر دریابند و حداقل نسبت به محدوده تاریخی و فرهنگی گردشگری شهر اقدامات فوری و اساسی را سریع تر انجام داده زیرا قلب این منطقه قلپ تپنده گردشگری تبریز در سال ۲۰۱۸ خواهد بود.
پدرام شهری | شهریور ۱۳۹۵
منبع: تبریزمدرن