طاهر خوشنویس تبریزی
دوشنبه، 7 خرداد 1397
طاهر خوشنویس تبریزی (۱۳۵۵ – ۱۲۶۷ خورشیدی) فرزند «عبدالرحمن» از نسخنویسان صاحبنام معاصر است که در روستای هلق بخش سیهرود شهرستان جلفا در استان آذربایجان شرقی زاده شد. او کاتب بسیاری از قرآنهای چاپی، نهجالبلاغه، کتابهای دعا و کتب دیگر است.
خوشنویس تبریزی هرچند از نظر قدرت قلم و هنر خوشنویسی سرآمد نبود؛ اما به دلیل تحریر قرآن در دفعات مکرر و سایر کتب مذهبی که در شمارگان زیاد چاپ و منتشر شد، در این زمینه شهرت بهسزایی یافت و به طاهر خوشنویس مشهور شد. از قرآنهای ماندگار او، قرآن عظیم با ترجمه و خلاصهٔ تفسیر فیضالاسلام است که متن به خط نسخ و ترجمه به خط نستعلیق است.
خوشنویس تبریزی ابتدا نزد پدر، تحصیلات مقدماتی و قرائت قرآن را آموخت. سپس به مکتب رفت و با صرف و نحو عربی نیز آشنا شد. او از سال ۱۲۸۵ تا سال ۱۳۳۴ خورشیدی به مدت حدود ۵۰ سال در مدارس تبریز به آموزش خوشنویسی مشغول بود.
تألیفات
خوشنویس تبریزی وقتی تنها ۹ سال داشت، جزء ۳۰ قرآن را به خط خوش نوشت و در ۱۴ سالگی، کتاب معالم را کتابت کرد. او از سال ۱۲۸۲ خورشیدی شروع به نگاشتن نخستین جلد کامل قرآن نمود و در سال ۱۲۸۶ خورشیدی آن را تمام کرد؛ البته ۲۴ جلد دیگر از قرآن را هم نوشت که کتابت واپسین جلدش در سال ۱۳۵۳ خورشیدی پایان یافت. کل خوشنویسیهای خوشنویس تبریزی به بیش از ۲۰۰ جلد میرسد که از آن جملهاند:
-
- قرآن (۲۵ جلد)
- نهجالبلاغه
- صحیفهٔ سجادیه
- مکاسب
- منتهیالآمال
- جامع المقدمات
- شرح جامی
- علم رجال
- کفایه الاصول
- معالم
مرگ
طاهر خوشنویس در سال ۱۳۵۵ خورشیدی در تهران دیده بر جهان فروبست و ابتدا در بهشت زهرا دفن گردید؛ اما در ۱۰ بهمن ۱۳۸۴ خورشیدی و بعد از ۲۹ سال، پیکرش به مقبرهالشعرای تبریز منتقل شد و در این مکان آرام گرفت.
منبع: ویکیپدیا
مهدی روشنضمیر
دوشنبه، 7 خرداد 1397
مهدی روشنضمیر، ادیب، نویسنده و پژوهشگر معاصر است.
زندگینامه
مهدی روشنضمیر در سال ۱۲۹۸ در تبریز به دنیا آمد. وی پس از سپری کردن دوران ابتدایی و متوسطه، در سال ۱۳۱۶ برای ادامهٔ تحصیل راهی تهران شد. وی از آن پس به تدریس و نیز ادامهٔ تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۶ دکترای خود را از فرانسه اخذ کرد.
روشنضمیر از آن پس به مدت ۲۷ سال در دانشگاه تبریز تدریس نمود و به تألیف و نگارش نیز پرداخت. مهدی روشنضمیر سرانجام پس از عمری تلاش و خدمت در ۸۰ سالگی در تهران درگذشت و در مقبرهُ الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
آثار
مشکلات زبان فرانسه در ۳ جلد، دیار خوبان، برگزیدههای ادبی در ۲ جلد و مجلههای فرانسه و نیز ترجمهٔ فردوسی و حماسهٔ ملی و ترجمه معتقدات و آداب و سنن ایرانی، از جمله آثار وی می باشند.
یکی دیگر از آثار وی دیباچهای است بر چاپ اول حیدربابایه سلام که به همراه مقدمهٔ دوست صمیمی ایشان عبدالعلی کارنگ به طبع رسید که این دو نوشته به همراه خط میرزا طاهر خوشنویس در عرضهٔ این اثر فاخر ادبی سهم بسزایی داشتند.
شهریار در شمردن محسنات چاپ اول حیدربابایه سلام مینویسد:
« به خامهٔ دو استاد دانشمند آقایان روشن ضمیر و کارنگ مزین و مقدمه نویسی شده و …»
منبع: ویکیپدیا
ثقهالاسلام تبریزی
دوشنبه، 7 خرداد 1397
همچنین ببینید: خانه ثقهالاسلام
میرزا علیآقا تبریزی (زاده ۲۹ دی ۱۲۳۹ – مرگ ۹ دی ۱۲۹۰ خورشیدی) مشهور به ثقهالاسلام تبریزی یا ثقهالاسلام دوم، از علمای آذربایجان و یکی از کشتهشدگان جنبش مشروطیت ایران بود. او از مشروطهطلبان و آزادیخواهان بود و در عاشورای ۱۳۳۰ هجری قمری در تبریز به دست روسها به دار آویخته شد.
زندگینامه
او در هفتم رجب ۱۲۷۷ ق. در تبریز بدنیا آمد. پدر بزرگش حاج میرزا شفیع صدر ثقهالاسلام شاگرد سید کاظم رشتی و رئیس شیخیه تبریز بود. پدرش حاج میرزا موسی ثقهالاسلام در جنبش تنباکو شرکت داشت.
تحصیلات خود را در تبریز و سپس در کربلا و نجف انجام داد. پس از آن به تبریز بازگشت و در ۱۳۱۹ بعد از درگذشت پدرش لقب «ثقهالاسلام» را به پیشنهاد محمدعلی میرزا ولیعهد از مظفرالدینشاه دریافت کرد و رئیس شیخیه در تبریز شد. سه بار ازدواج کرد و سه پسر و چهار دختر داشت. زبانهای ترکی و فارسی و عربی و فرانسه را میدانست و نشریات عربی را میخواند و در سخنرانیهای خود مردم را از اوضاع دنیای جدید با خبر میساخت. با امیرنظام گروسی و مهدیقلی هدایت و ادیبالممالک فراهانی معاشرت و گفتگو داشت. طبع شعر داشت و در کتابخانه خود مجلس شعرخوانی برگزار میکرد.
مشروطیت
از آغاز جنبش مشروطیت از هواداران آن بود. پس از اعلام مشروطه در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی رای اول را در بین علمای تبریز بدست آورد ولی نمایندگی را نپذیرفت. با تأسیس انجمن ایالتی آذربایجان از حامیان آن شد و در مقابل انجمن اسلامیه که علمای مخالف مشروطه تأسیس کرده بودند پشتیبان انجمن ایالتی بود.
در دوره استبداد صغیر سعی زیادی برای جلوگیری از اشغال تبریز و حل مسالمتآمیز مسائل داشت. پس از فتح تهران کوشش کرد که از خلع محمدعلی شاه جلوگیری کند و اختلافات با مسالمت حل شود ولی موفق نشد. با اشغال تبریز از سوی نیروهای روسیه تزاری سعی در آرام کردن اوضاع داشت. به اصرار او ستارخان و باقرخان از تبریز به تهران رفتند.
پس از اولتیماتوم روسیه به ایران و درخواست اخراج شوستر، مردم تبریز به تظاهرات دست زدند. مجاهدین تبریز به هواداری از مردم آماده مقابله با نیرهای روس شدند. ثقهالاسلام با اقدامات مجاهدان مخالف بود و همین به دشمنی آنان با او منجر شد. با شروع جنگ از سوی روسها، ثقهالاسلام به مخالفت با آنها برخاست و در نامهای از امیر حشمت نیساری رئیس شهربانی تبریز خواست که در برابر روسها مقابله و دفاع کند. با آن که در چند روز نبرد مجاهدان نیروی روس را ضعیف کرده بودند ولی منحل شدن مجلس در تهران و پذیرش اولتیماتوم ثقهالاسلام را واداشت که از مجاهدین بخواهد که سلاح را بر زمین بگذارند.
به دار کشیدن ثقهالاسلام
پس از اشغال تبریز بدست قشون روس روسها از ثقهالاسلام خواستند که به کنسولگری روسیه در تبریز بیاید. با آنکه کنسول عثمانی به او هشدار داده بود، ثقهالاسلام از مخفی شدن و پناهندگی در کنسولگری عثمانی سر باز زد و به کنسول گری روسیه رفت. در آن جا از او خواستند که بنویسد که آغاز کننده جنگ مجاهدان بودهاند ولی ثقهالاسلام از این کار خودداری کرد و گفت روسها جنگ را شروع کردهاند. پس از آن او را همراه هفت تن دیگر در روز عاشورای سال ۱۳۳۰ قمری برابر با ۹ دیماه ۱۲۹۰ خورشیدی بهدار کشیدند. او را در محلی که اکنون مقبرهالشعرای تبریز است دفن کردند.
پس از انقلاب اکتبر روسیه، دولت شوروی هیئتی را به تبریز اعزام کرد و به عنوان عذرخواهی دستهگلی بر مزار وی گذاشتند.
آثار
- رآهالکتاب در اسامی مولفات شیعه است
- نامههای تبریز
- ایضاحالانباء
- بثالشکوی (ترجمه بخشی از تاریخ یمینی)
- مجموعه تلگرافات
- تاریخ امکنه شریف
- بالون ملت ایران به کجا میرود؟ (رساله)
- ترقی مملکتی به مال است و تحصیل مال با علم (رساله)
- اصول سیاست اسلامیه
- مجمل حوادث یومیه مشروطه
- لالان (رساله)
- نامهها
منبع: ویکیپدیا
انوری
دوشنبه، 7 خرداد 1397
اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری (یا علی بن محمد انوری) معروف به انوری ابیوردی و «حجّهالحق» از جمله شاعران و دانشمندان تبریزی سده ۶ قمری در دوران سلجوقیان است.
انوری استاد قصیده سرای شعر پارسی و آراسته به هنرهای خوشنویسی و موسیقی بودهاست. او از دانشهای ریاضیات، فلسفه و موسیقی بهرهور و در اخترشناسی به زبان خود مرجع بودهاست. وجود گواهها و نشانههایی در شعر انوری سخن از آگاهی او از موسیقی دارد و همین امر برخی از پژوهندگان را برانگیخته تا او را موسیقیدانی تحصیل کرده بدانند.
زندگی
انوری از مردم روستای بازنه (بدنه) ابیورد و پدرش از کارگزاران درباری و به گفتهای سرپرست میهنه بود. انوری پس از مدتی از درگذشت پدر از فرط تهیدستی، ناچار به شاعری در دربار شاهان شد.
اطلاعاتی که از زندگی انوری ابیوردی وجود دارد به گزارشهایی بازمیگردد که در تذکرهها و آثار ادبی مانند تذکره دولتشاه سمرقندی، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی، لباب الالباب عوفی، مجمع الفصحای هدایت و تذکره آتشکده گردآوری شدهاست. همچنین خود آثار انوری نیز گزارشهایی از زندگی او بدست میدهد.
به گفته دولتشاه سمرقندی، او در جوانی، چندی در مدرسه منصوریه توس به دانش آموختن علمها پرداخت و دانشهای عقلی و نقلی از قبیل فلسفه، اخترشناسی، موسیقی، ریاضیات، پزشکی، منطق و ادبیات عرب را فرا گرفت. در شعرهای او اشارهای است که بر اثر علاقه به آثار پورسینا، عیون الحکمه او را به خط خود کتابت کردهاست. انوری سفرهایی به موصل، بغداد، بلخ، مرو، نیشابور و فرارود کردهاست، ولی در دوران کمال شاعری اقامتگاهش مرو، تختگاه سلطان سنجر سلجوقی بود. هنگامی که قطعهای در هجو مردم بلخ به نام انوری منتشر شد، خشم و غوغایی در مردم بلخ برانگیخت و کار به آنجا کشید که قصد کشتنش را کردند، اما جمعی از بزرگان بلخ مانند قاضی حمیدالدین بلخی صاحب کتاب مقامات حمیدی به شفاعت از او برخاستند و انوری جان سالم به در برد.
بیشتر، سال ۵۸۳ را سال درگذشت او میدانند. ادوارد براون وفات وی را در سال ۵۸۱ و بنا به عقیده هرمان اته و ژوکوفسکی در سالهای میان ۵۸۷–۵۸۵ عنوان کردهاست. انوری دارای طبعی قوی بوده، در بیان معانی مشکل به صورتی روان مهارت داشت، و چیرهدستی خود در قصیده و غزل را به اثبات رسانید. آرامگاه وی در بلخ است. همچنین مقبره الشعرای تبریز و نیشابور را نیز بعنوان مدفن وی معرفی کردهاند.
آثار و تالیفات
دیوان انوری، قریب به پانزده هزار بیت میباشد. این دیوان در قالبهای شعری مختلفی مانند قصیده و قطعه سروده شدهاست. بیشتر شهرت انوری برپایه قصاید اوست و اشعار فکاهی و هزل وی عمدتاً در قالب قطعه میباشند. همچنین او دو اثر دیگر بنامهای البشارات فی شرح الاشارات و رسالهای در عروض و قوافی از خود بجای گذاردهاست. کتاب نخست شرح و حاشیهای است که انوری بر کتاب الاشارات ابن سینا نگاشته و بگونهای آن را تفسیر نمودهاست. از یکی از شاعران متقدم انوری به نام قطران تبریزی دیوانی در تهران نگهداری میشود که قویا اعلام شده که به خط انوری ابیوردی نوشته شدهاست و این با پیشینهای که از هنر خوشنویسی وی گفتهاند همخوانی دارد. همچنین انوری کتابی در طب یا نجوم بنام «کتاب مفید» بنام شاه قطب الدین مودود برزنگی حاکم موصل تألیف کرده بود. همچنین کتاب عیون الحکمه ابوعلی سینا را نیز بازنویسی کرده بودهاست.
انوری در قصاید خود مداحیهایی دارد، از جمله مدح ملک الامرا طغرل تگین غازی بیگ البارغو(آل افراسیاب)(حکومت ۴۵۵ق/۱۰۶۳م)، را گفتهاست.
طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد زو بیشتر گرفت و به کمتر غلام داد
جیشش خراج خطه چین و ختا ستد امنش قرار مملکت مصر و شام داد
ناموس جور و فتنه به خنجر قوی شکست آرام ملک و دین به سیاست تمام داد
جودش کفاف عمر به خرد و بزرگ برد عدلش حیات تازه به خاص و به عام داد
نمونهای از اشعار انوری
چه نازست آنکه اندر سر گرفتی؟ به یکباره دل از ما برگرفتی
ترا گفتم که با من آشتیکن رهاکرده، رهی دیگر گرفتی
دریغ آن دوستی! با من بهیکبار شدی در جنگ و خشم از سرگرفتی
مرا در پای غم کُشتیّ و رفتی هوای دیگری در سر گرفتی
شیخ محمد خیابانی
دوشنبه، 7 خرداد 1397
شیخ محمد خیابانی (۱۲۵۹ خامنه – ۱۲۹۹ تبریز)، از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود.
او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دوره دوم و در حین جنگ جهانی اول به تبریز رفت و قیام کرد و اقدام به تشکیل دولت آزادیستان نمود. عاقبت با ورود والی جدید مخبرالسلطنه در تبریز کشته شد.
زندگینامه
شیخ محمد، فرزند حاجی عبدالحمید، بازرگانی اهل خامنه از توابع شبستر بود. او پس از تحصیل فقه و اصول تا نزدیک مرحله اجتهاد، هیئت و نجوم را آموخت. مدتی نیز حکمت و طبیعیات و تاریخ و ادبیات تحصیل کرد. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بود.
زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ ش، با تأسیس انجمن ایالتی در تبریز، وارد مرحله تازهای گردید و در جریان محاصره تبریز، در دفاع از شهر نقش مهمی ایفا کرد. در زمان خیابانی اوضاع ایران، به خاطر دخالتهای بیگانگان از جمله روسیه، انگلیس و آلمان، آشفته بود. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، خیابانی در سی سالگی به عنوان نماینده مردم تبریز راهی دوره دوم مجلس شورای ملی گردید. او به نمایندگی مجلس چهارم نیز انتخاب شد ولی هرگز نتوانست در آن مجلس شرکت کند. اولین حرکت سیاسی بزرگ خیابانی، مخالفت با اولتیماتوم روسیه در مجلس دوم طی یک نطق بلند یک ساعته بود. او پس از قبول اولتیماتوم توسط دولت و تعطیلی مجلس، در سبزه میدان تهران جلسهای برگزار کرد و بلافاصله برای فرار از دستگیری توسط وثوق الدوله، به خراسان رفت. در شش سال ایام فترت مجلس، مشغول تجارت شد و با تاجگذاری احمدشاه به تشکیل مجالس ادبی و مذاکرات فلسفی مشغول شد و طی این جلسات گروههایی را به دور خود جمع کرد. در ماجرای اشغال تبریز توسط عثمانی از مخالفان اشغال ایران بدست قوای بیگانه بود و به همین مناسبت مدتی توسط قوای عثمانی در ارومیه زندانی گردید. شیخ محمد خیابانی، با قرارداد وثوقالدوله با دولت انگلستان (قرارداد ۱۹۱۹) نیز به مبارزه برخاست و از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته میدید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای خانه تکانی ایران و بیرون راندن اشغالگران خارجی میدانست؛ ولی برداشتن گام اول را از طریق مذاکره سیاسی امکانپذیر نمیشمرد و تنها راه را در قیام و مقاومت در برابر استبداد و دخالت خارجی میدانست. از این رو، بعد از قبول قرارداد ۱۹۱۹ م از سوی دولت ایران، در تبریز دست به قیام زد.
قیام خیابانی
دلیل اصلی قیام آن بود که وثوقالدوله برای تصویب قرارداد نیاز به مجلسی یکدست داشت ولی خیابانی موفق شده بود علیرغم اعمال نفوذ وثوق، شش نفر از اعضای حزب دموکرات آذربایجان را به مجلس بفرستد. وثوق تصمیم گرفت ابتکار عمل را بدست بگیرد و حزب دموکرات را غیرقانونی اعلام نمود. همین امر موجب آغاز قیام گردید.
وی در دو روز این قیام که از ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شمسی، آغاز شد، نهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتیان خارج ساخت. قیام بیش از پنج ماه ادامه داشت. او دولت آزادیستان را تأسیس کرد. مخبرالسلطنه هدایت به ولایت آذربایجان منصوب گردید. به فرمان مخبرالسلطنه فرستاده ویژه مشیرالدوله، صدراعظم وقت، قزاقها قیامگران را منکوب نمودند. خیابانی که انتظار درگیری با مخبرالسلطنه که از مخالفان قرارداد بود را نداشت، غافلگیر شد و حکومت وی بر آذربایجان تنها ظرف سه ساعت در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ برابر با ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ق پس از درگیری و دخالت قزاقها به شکست انجامید. شیخ محمد خیابانی نیز در خانه یکی از دوستانش کشته شد. (و یا خودکشی کرد)
در آخرین نطق خیابانی چنین آمدهاست:
«تبریز میخواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران. فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را مینماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما میگوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بیشرمانه ترجیح میدهیم.»
ماهیت قیام
دربارهٔ ماهیت قیام خیابانی نظرات مختلفی وجود دارد. گروهی او را وطنپرستی میدانند که برای جلوگیری از انعقاد قرارداد اقدام به قیام نمود و قصد گسترش قیام خود را به مرکز داشت و در آرزوی آزادی همه ایران بود. در مقابل گروهی انگشت شمار او را تجزیه طلبی میدانند که حتی نام آذربایجان را به «آزادیستان» تغییر داد و قصد داشت رشتهٔ اطاعت از مرکز را بگسلد.
هماوایی قیامها
قیام مردم آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی با انقلاب میرزا کوچک خان در گیلان و قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان همگی در یک دوره تاریخی مشخص و در یک راستا و هدف واحد شکل گرفتند که همانا حفظ استقلال کشور از دست اندازیهای استعماری، برقراری حکومت جمهوری و رهایی از استبداد فاسد سلطنتی در ایران بود. بی جهت نبود که شاه، از قهرمان ملی خیابانی با عنوان «شیخ سرخ» نام میبرد و میرزا کوچک خان را با پسوند «جنگلی» یاد میکرد.
منبع: ویکیپدیا
همام تبریزی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
مقبرهالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نامآور ایران است.
محمّد پسر فریدون هُمام تبریزی (زاده ۶۳۶ هجری تبریز – درگذشته صفر ۷۱۴) شاعر پارسی سده هشتم هجری در ایران است. او در غزل از خود توانائی بسیار نشان دادهاست.
هُمام شدیداً دوستدار سعدی شیرازی بوده و با او مکاتبه داشته و بنا بر برخی یادداشتها، هنگامی که سعدی به آذربایجان سفر کرده، با همام نیز دیدار داشته. شماری از غزلیات او بر مبنای غزلهائی از سعدی، بر همان وزن و قافیه و ردیف ساخته شدهاند.
همام و زبان آذری
همام تبریزی به زبان بومی آن زمان تبریز و آذربایجان یعنی زبان آذری نیز اشعار و ابیاتی دارد از جمله:
ملمعی از «همام تبریزی» به فارسی و آذری:
بدیدم چشم مستت رفتم از دست کوام آذردلی بو کو نبی مست
دلم خود رفت و میدانم که روزی به مهرت هم بشی خوش گیانم اژ دست
به آب زندگی ای خوش عبارت لوانتلاو جَهمن دیل و گیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان شو که زیسر مهرورزی گست بی گست
به عشقت گر همام از جان برآیذ مواژش کان یوان بمروت و وارست
گرم خا واکَنی لشنم بوینی به بویت خُته بام ژاهنام سرمست
معنی بیتهای آذری:
کدام آذردلی است که مست نشود
به مهرت هم برود جان خوشم از دست
لاف لبانت ز من دل و جان ببُرد
که زینسان مهرورزی زشت باشد زشت
مگویش کآن جوان بمرد و وارست
اگر خاک را واکَنی لاشهام را ببینی / به بویت خفته باشم در آرامگاهم سرمست
منبع: ویکیپدیا