تبریزتریپ

Nazar-Amulet
تبریزتریپ به شما نیاز دارد!
Travels Cover
وبلاگ تبریزتریپ

مغربی تبریزی

سه شنبه، 1 خرداد 1397 مقبرةالشعرا

ملا محمد شیرین مغربی تبریزی معروف به شیرین یا ملامحمد شیرین و مشهور به شمس مغربی (۷۴۹–۸۰۹ هجری) صوفی و شاعر ایرانی نیمه دوم قرن هشتم هجری است.

علت ناموری و تخلص وی به مغربی را عده‌ای سفر او به مغرب و خرقه پوشیدن از دست یکی از منسوبین ابن عربی می‌دانند.

مغربی در طریقت پیرو اسماعیل سیسی از یاران نورالدین عبدالرحمان اسفراینی و مصاحب کمال الدین خجندی بود. علاوه بر اسماعیل سیسی دیگر اساتید او عبارتند از: بهاءالدین همدانی و محیی الدین بن عربی و سعدالدین تبریزی و عبدالمومن سراوی. عده ای او را به طریقه سهروردیه یا معروفیه منسوب کرده‌اند. باوجود اینکه بعضی از استادان وی پرورش یافته مشربهایی بودند که دنباله سنت اول به‌شمار می‌رود اما آثار وی از حکایت می‌کند که او به سنت دوم و آراء ابن عربی و شاگردانش سخت تمایل داشته‌است.

به اعتقاد ابن کربلایی، شمس‌الدین اقطابی و پسرش عبدالرحیم خلوتی مشرقی، هر دو مرید مغربی تبریزی بوده‌اند. به علاوه زبان فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری از وی بدست رسیده‌است. بیشتر این اشعار موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است.

دیوان مغربی حاوی سه هزار بیت در قالب غزل، ترجیع بند و رباعی است که مضمون بیشتر آنها موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است. با همه توجهی که مغربی به عرفان و موضوعات توحیدی دارد، شعر او از جاذبه هنری ممتاز خالی است. شعر مغربی به تقلید از آثار سده ششم و هفتم هجری و خالی از صنایع بدیع دل‌انگیز و کاربردهای تازه استعاره، تشبیه و دیگر آرایه‌های ادبی است. وی علاوه بر دیوان آثار دیگری نیز دارد از جمله: اسرار الفاتحه، رساله جام جهان‌نمادر شرح آراء ابن عربی و منتخبی از شرح قصیده تائیه ابن فارض، درالفرید فی معرفه التوحید به زبان فارسی در توحید و افعال و صفات حق، نزهه الساسانیه، نصیحت نامه، ارائه الدقایق فی شرح مرآت الحقائق.

درگذشت

شمس الدین محمد مغربی در یکی از سالهای ۸۰۹ تا ۸۱۰ ق در سرخاب تبریز درگذشت و در حظیره بابافرید به خاک سپرده شد.

منبع: ویکی‌پدیا

مجیرالدین بیلقانی

سه شنبه، 1 خرداد 1397

مجیرالدین بیلقانی  (درگذشتهٔ ۵۸۶ هجری) شاعر پارسی‌گوی ایرانی از قرن ششم هجری است.

نام او در کتب تذکره به همین صورت ذکر شده و پیوسته در اشعار خود را به عنوان مجیر یاد می‌کند. منشأ و مولد او شهر بیلقان از توابع شروان است. مجیرالدین به لطافت طبع و جودت قریحه بر بیشتر سخنگویان زمان خویش رجحان دارد و قصایدش به روانی الفاظ و وضوح و روشنی معانی ممتاز است. آنچه او به رویهٔ استاد خود یعنی خاقانی سروده اگرچه نسبت به اشعار خاقانی ساده‌تر و به فهم عموم نزدیک‌تر است لیکن از جهت متانت سبک و دقت معنی و جزالت اسلوب به پایهٔ سخن خاقانی نمی‌رسد. وفات او به روایت مجمع‌الفصحا در سال ۵۷۷ و به روایتی دیگر در ۵۸۶ بوده است. قبر مجیرالدین بیلقانی در مقبرهالشعرای تبریز است

چیرگی مجیر در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین نو و دلپذیر قابل توجه بسیار است . از اوست :
وقت آن است که مستان طرب از سر گیرند
تاج زرین مه از تارک شب بر گیرند
شاهدان شمع ز کاشانه برون اندازند
قدسیان مشعله ٔ هفت فلک در گیرند
نیکوان پرده برانداخته در رقص آیند
مطربان هر نفسی پرده ٔ دیگر گیرند
نقل خشک از لب چون شکر معشوق برند
می روشن به سماع غزل تر گیرند
زهره را تا به سوی مجلس عشاق کشند
گه سر زلف و گهی گوشه ٔ چادر گیرند
هندو آسا همه هنگام شکر خنده ٔ صبح
با لب یار کم طوطی و شکر گیرند
سنگ در ساغر نیک و بد ایام زنند
و ز کف سنگدلان نصفی و ساغرگیرند
طوق گردن ز سر گیسوی مشکین سازند
صید گردون به خم زلف معنبر گیرند …
منبع: ویکی‌پدیا ، واژه یاب

مانی شیرازی

سه شنبه، 1 خرداد 1397

مانی شیرازی، شاعر و ادیب ایرانی در دوره شاه اسماعیل صفوی می‌زیسته و در اواخر عمر بواسطه دشمنی امیر نجم زرگر به قتل رسیده‌است. از دیوان مانی چند نسخه در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس موجود است. تاریخ وفاتش۹۱۳ یا ۹۱۴ هجری قمری و محل دفن او نیز مقبره الشعرای تبریز است.

دکتر مهدی بیانی او را ازجمله خوشنویسان خط نستعلیق ذکر کرده است که در ابتدا برزگر بود و بعد سپاهی شد و در رکاب شاه اسماعیل اول به مقامات بالایی نایل آمد و در تبریز به قتل رسید و در محله سرخاب این شهر به خاک سپرده شد.

غزل زیر از اوست :

حدیث درد من گر کس نگفت افسانه ای کمتر
وگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
وگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
وگر بی خان و مانم گوشه ٔ ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف قربت آشیان دادند
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر.

لسانی شیرازی

سه شنبه، 1 خرداد 1397

مولانا وجیه‌الدین عبدالله بن محمد لسانی شیرازی (تبریزی) از شاعران پارسی‌گوی سدهٔ دهم قمری است.

زندگی

وجیه‌الدین عبدالله بن محمد لسانی شیرازی در شیراز متولد شده و در بغداد و دارالسلطنه تبریز می‌زیسته و بدین جهت جمعی وی را تبریزی می‌دانند.

لسانی یکی از شاعران بزرگ و صاحب‌سبک فارسی سدهٔ دهم بود. وی از نخستین شاعران سبک وقوع است. همچنین گفته می‌شود کامل‌ترین و زیباترین شهرآشوب زبان فارسی را سروده‌است و در طرح دوباره این قالب نقش اساسی داشته طوری‌که سرودن ترکیب‌بند یا بندهای کوتاه را نخستین بار به او نسبت داده‌اند.

تاریخ وفات او سال ۹۴۰ یا ۹۴۱ هجری قمری و محل دفن او مقبرهالشعرای تبریز است.

فعالیت ادبی

لسانی شیرازی از بزرگترین شاعران عصر خود بود اما از آن‌جا که تاکنون دیوان او منتشر نشده، ناشناخته مانده‌است. البته در تذکره‌ها و کتاب‌های تاریخ ادبیات نام این شاعر ذکر شده. از لسانی شیرازی به عنوان یکی از سردمداران مکتب وقوع یاد می‌شود. در غزلیات این شاعر می‌توان نشانه‌هایی از غزل‌های حافظ و سعدی را دید. البته لسانی بیشتر تحت تأثیر سعدی بوده‌است.

لسانی یکی از مفصل‌ترین و زیباترین «شهرآشوب»‌های زبان فارسی را سروده‌است. «شهر آشوب» به شعری گفته می‌شود که شغل‌ها و اصناف مختلف دست‌مایهٔ سرایش آن بوده‌اند. این نوع شعر، شعری وصفی و غنایی است. از آن‌جا که لسانی شیرازی بخش عمده‌ای از سال‌های زندگی‌اش را در تبریز گذرانده، بر همین اساس در «شهرآشوب» خود تمامی شغل‌های تبریز آن زمان را آورده‌است.

آثار

لسانی حدود هشت‌هزار بیت دارد که بیشتر این شعرها در قالب‌های غزل، ترکیب‌بند، قصیده و رباعی سروده شده‌اند که از این میان بیشتر شعرهای او در قالب غزل‌اند.
آثار منتشرشده در سدهٔ کنونی

  • شهرآشوب، (گردآورنده:) علی‌رضا مجتهدزاده، مشهد: دانشگاه مشهد، ۱۳۴۵
  • دیوان لسانی شیرازی، (تصحیح:) محمدحسین کرمی، شیراز: دانشگاه شیراز، ۱۳۹۳

منبع:ویکی‎‌پدیا

قطران تبریزی

سه شنبه، 1 خرداد 1397 قطران تبریزی

شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی، شاعر ایرانی سده پنجم هجری، هم‌دوران با شدادیان و روادیان است.

در محله یا روستای شادآباد تبریز به دنیا آمد. قطران از طبقهٔ دهقان بود چنانکه می‌سراید:

یکی دهقان بدم شاها شدم شاعر ز نادانی مرا از شاعری کردن تو گرداندی به دهقانی
با آنکه زبان مادری قطران پهلوی بود، به پارسی دری نیکو شعر می‌سرود. ناصرخسرو قبادیانی در سفرش با او دیدار کرده است. ناصرخسرو می‌گوید: «در تبریز، قطران نام شاعری را دیدم. شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند». علت عدم عادت قطران به زبان پارسی آن بود که خود به لهجه ایرانی آذری (پهلوی) خو گرفته و پاره‌ای لغات و اصطلاحات اهل مشرق را که از زبان محلی آنان بوده است نمی‌شناخته است.
قطران گویا نخستین شاعر پارسی دری (در برابرپهلوی) در آذربایجان بوده است:

گر مرا در شعرگویان جهان رشک آمدی من در شعر دری بر شاعران نگشادمی
و همچنین:

آن شاعری کند به جهان نقض شعر من کان شعر و وزن شعر بنشناسد از شعیر
قطران در ۲۵ سالگی به گنجه مسافرت کرد و مورد توجه ابوالحسن علی لشکری قرار گرفت. در دیوان قطران به سه واقعه مهم تاریخی اشاره شده است:

    1. جنگ امیر وهسودان با سپهبد موغان
    2. تازش غزان به آذربایجان
    3. زمین‌لرزه دهشتناک تبریز در سال ۴۳۴ هجری قمری

از معاصران قطران ابونصر مملان (محمد) فضل بن شاوور ابودلف پادشاه نخجوان هستند. سبک اشعار قطران شبیه سبک اشعار رودکی، فرخی و عنصری است. وفات قطران را به سال ۴۶۵ هجری قمری نوشته‌اند ولی از دیوان او شواهدی به دست می‌آید که حیات او را بعد از این سال هم معلوم می‌دارد. قطران شاعری توانا و نیکوسخن است. تمایل وی به صنایع از قصیده‌های او آشکار است و باوجود تصنع در شعرها، جانب لطافت و روانی کلام را همواره رعایت کرده‌است. یکی از وجوه اهمیت او آن است که نخستین کسی است که در آذربایجان به فارسی دری آغاز سخنوری کرده و مقتدای شاعران آذربایجان شده‌است. از دیرباز ناسخان دیوان‌های شاعران سخنان قطران و رودکی را به هم آمیخته و کار این آمیزش را به جایی کشانده‌اند که در پاره‌ای از نسخه‌های خطی قطران و رودکی را یکی دانسته‌اند. رشیدالدین وطواط شعرهای او رامی‌ستاید. گویند همه اشعار وی به هشت‌هزار تا ده‌هزار بالغ می‌شود. وی مدتی هم در بلخ می‌زیسته و منظومه قوسنامه را در آنجا به نام امیراحمدبن قماج حاکم بلخ از امیران سلطان سنجر نظم کرده‌است. قطران در سال ۴۶۵ هجری قمری درگذشت. وی بعد از اسدی طوسی دومین شاعر بزرگی است که در مقبرهالشعرا در کوی سرخاب تبریز مدفون است.

از اشعار اوست:

   یافت زین دریا دگر بار ابر گوهربار بار                    باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهربار بار
هرکجا گل زار بود اندر جهان گلزار شد                   مرغ شبگیران سرایان برگل گلزار زار

             باد بفشاند همی بر سنبل و عنبر عبیر                          ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
گر هزارستم دهان در هر یکی سیصد زبان                   شکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار

منبع:ویکی‌پدیا

شاهپور نیشابوری

سه شنبه، 1 خرداد 1397

جمال الدین شاهپور بن محمد اشهری از شعرای قرن ششم. او از احفاد عمر خیام بوده است. آرامگاه وی در مقبرهالشعرای تبریز قرار دارد.در نام گذاری او دکتر بادکوبه ای هزاوه ای گوید گویا هنگام تولد وی حکیم نیشابوری در اصفهان مشغول تحقیقات بوده است؛لذا پس از تولد وی پدرش از نیشابور نزد خیام(علیه رحمه)می رود و در باب انتخاب نام مشورت میخواهد؛حکیم نیز به جای نام های ثقیل عربی نامی اصیل فارسی(شاهپور)را پیشنهاد میدهد که از جهت ایرانی بودن مورد استقبال پدر وی نیز قرار میگیرد.

اشعار

   عقیق را از لب آب در دهان آید                                      خدنگ را زقدت تاب در میان آید

   به بخل میل کند با همه گهر بخشی                              اگر لب تو به دست خدایگان آید

             دریادلی که پیش گهر باد دست او                                       هر دم ز خجلت آب شود همچو ابرکان
آن جا که لطف اوست عنان فنا سبک                                        و ان جا که خشم اوست رکاب اجل گردان

     روزگار آشفته تر،یا زلف تو،یا کار من                                   ذرّه کمتر،یا دهانت،یا دل غمخوار من
شب سیه،یا طرّه ات ،یا حال من،یا خال تو                             شهد خوشتر،یا لبت،یا لفظ گوهربار من
نظم پروین خوبتر،یا درّ دندان های تو                                    قامت تو راست تر،یا سرو، یا گفتار من
وصف تو دلجوی تر،یا شعرهای نغز من                                هجر تو دلسوزتر،یا ناله های زار من
مهر و مه رخشنده تر،یا رای من،یا روی تو                              آسمان گردنده تر،یا خوی تو،یا کار من

صبر من کم،یا وفای نیکوان،یا شرم تو                                  خوبی تو بیشتر،یا اندُه و تیمار من
وعده ی تو کوژ،یا پشت من،یا ابرویت                                   قول تو بی اصل تر،یا باد،یا پندار م

چشم تو خون ریز تر،یا چرخ،یا شمشیر شاه                        غمزه ی تو تیزتر،یا تیغ،یا بازار من

شاهپور بغایت خوش سخن بوده و در علم انشا و استیفا ید بیضا داشته چه رساله شاهپوریه در علم استیفا به وی منسوب است…
منبع: ویکی‌گفتاورد