عزیزخان مکری
سه شنبه، 1 خرداد 1397
عزیزخان مکری (به کردی: عەزیزخانی موکری) (۱۱۷۱ حومهٔ سردشت، ۱۲۴۹ هجری شمسی در تبریز) او در حکومت ناصرالدین شاه قاجار؛ سمتهای سردارکُل عساکر منصوره و فرماندهی کل قوا ایران، ریاست ادارهٔ دارُالفُنون، وزیر جنگ، آجودان باشی و پیشکار آذربایجان را به عهده داشت. عزیزخان داماد میرزا تقی خان فراهانی و همچنین از بیگزادهگان سرشناس کُرد نیز بود که در اواسط سلطنت محمدشاه قاجار به علت داشتن سواد و خط خوش وارد خدمت به دولت شد.
عزیزخان مکری بیش از سی سال در پُستهای مختلف دولتی فعالیت کرد و در سال ۱۲۴۹ شمسی به علت بیماری و کهولت سن در تبریز درگذشت. چهار راه عزیزخان در خیابان حافظ و آب سردار در تهران به نام او نامگذاری شدهاست. امیرنظام گروسی یکی از نزدیکان عزیزخان مکری بود. سردار مکری غیر از زبان کردی به زبانهای فارسی، ترکی و عربی مسلط بودهاست.
در سال ۱۲۶۷ قمری، ناصرالدین شاه به همراه امیرکبیر عازم اصفهان شد. در این سفر، عزیزخان مکری که در آن زمان آجودانباشی کل عساکر ایران بود، برای نظم قشون شهر و ارگ در تهران ماند و به گونهٔ که اختیار تمام کارهای کشوری و لشکری در دست او قرار گرفته بود. سردارکل در اعدام برخی از سران غائله بابیه نظیر قره العین و سید حسین یزدی (کاتب مشهور باب) دخالت داشتهاست. اعدام قره العین و سید حسین یزدی (معروف به سید حسین کاتب) به دستور مستقیم او و توسط غلامش صورت گرفت که منابع بهائی از این غلام با عنوان «سیاه خونخوار» یاد کردهاند.
در زمان ترور ناصرالدین شاه (ترور اول)، عزیزخان مقام بلندپایهای در ایران بود و به همین جهت، مسئول و مأمور تعقیب بابیان و کشف شبکه ترور آنان به او محول شده بود. منابع مربوط به بابیان و بهائیان از سردار کل به نیکی یاد نمیکنند و او را دخیل در اعدام افراد برجسته این فرقه میدانند.
عزیزخان با امیرزاده خانُم فراهانی یکی از دختران امیرکبیر ازدواج کرد و پسرانش علی خان، حسینخان نام داشتند. در اواخر پیری یکی از همسران دیگر عزیزخان پسری دیگر بهنام سیف الدین خان برای او بهدنیا آورد.
زندگینامه
نسب عزیزخان که فرزند محمد سلطان مکری است به «قبادخان مکری» یکی از بیگزادهگان ایل مکری میرسد. سردارکل در سال ۱۱۷۱ هجری شمسی در روستای نستان منطقهٔ گورک، یکی از روستاهای توابع شهرستان سردشت به دنیا آمد. او از کُردهای اهل سنت بود که بیش از ۳۰ سال برای حکومت قاجار خدمت نمود. عزیزخان پس از رسیدن به سن بلوغ در اوج گمنامی به سرد میبرد و بیشتر اوقات خود را به شکار کبک سپری میکرد و از این طریق امرارمعاش میکرد و حتی مدتی به عزیز کبک گیر (علاقهٔ خاصی به شکار کبک داشت) (به کردی: عهزیز کهوگر) مشهور بود. در دوران ایل خلکی با این ایل ارتباط پیدا میکند و با رئیس ایل (علی مردان بیگ) رفت و آمد بیشتری داشت و بارها در روستاهای اینگیجه و قاجر و بوکان چندین روز مهمان بیگ زادهگان این منطقه میشد و به تفریح و شکار میپرداخت.
او به واسطهٔ مرتضی خان خلکی و برادر زادهاش سرتیپ فرخ خان با درجهٔ یاوری در فوج ششم تبریز وارد خدمت نظام میشود و بعد از مدتی که لیاقت خود را نشان داد در تهران به مقام آجودان باشی رسید. در کنترل قبایل و عشایر کُرد او با خرید شش دانگ بوکان و اراضی آن در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی، تسلط بیشتری بر کُردهای مکری پیدا کرد و با ساخت ساختمانی (معروف به قلعه سردار) برروی تپهٔ که در مرکز خانهها و در چند قدمی بوکان بود بر مردمان ولایت مکری قدرتش روز به روز افزایش مییافت. عزیزخان و خانوادهاش از این ساختمان بعنوان مرکز اجرای سیاستهای دولتی در مناطق کردنشین آذربایجان استفاده میکردند.
عزیزخان مکری (به کردی: عەزیزخانی موکری) (۱۱۷۱ حومهٔ سردشت، ۱۲۴۹ هجری شمسی در تبریز) او در حکومت ناصرالدین شاه قاجار؛ سمتهای سردارکُل عساکر منصوره و فرماندهی کل قوا ایران، ریاست ادارهٔ دارُالفُنون، وزیر جنگ، آجودان باشی و پیشکار آذربایجان را به عهده داشت. عزیزخان داماد میرزا تقی خان فراهانی و همچنین از بیگزادهگان سرشناس کُرد نیز بود که در اواسط سلطنت محمدشاه قاجار به علت داشتن سواد و خط خوش وارد خدمت به دولت شد. عزیزخان مکری بیش از سی سال در پُستهای مختلف دولتی فعالیت کرد و در سال ۱۲۴۹ شمسی به علت بیماری و کهولت سن در تبریز درگذشت. چهار راه عزیزخان در خیابان حافظ و آب سردار در تهران به نام او نامگذاری شدهاست. امیرنظام گروسی یکی از نزدیکان عزیزخان مکری بود.سردار مکری غیر از زبان کردی به زبانهای فارسی، ترکی و عربی مسلط بودهاست.
در سال ۱۲۶۷ قمری، ناصرالدین شاه به همراه امیرکبیر عازم اصفهان شد. در این سفر، عزیزخان مکری که در آن زمان آجودانباشی کل عساکر ایران بود، برای نظم قشون شهر و ارگ در تهران ماند و به گونهٔ که اختیار تمام کارهای کشوری و لشکری در دست او قرار گرفته بود. سردارکل در اعدام برخی از سران غائله بابیه نظیر قره العین و سید حسین یزدی (کاتب مشهور باب) دخالت داشتهاست. اعدام قره العین و سید حسین یزدی (معروف به سید حسین کاتب) به دستور مستقیم او و توسط غلامش صورت گرفت که منابع بهائی از این غلام با عنوان «سیاه خونخوار» یاد کردهاند. در زمان ترور ناصرالدین شاه (ترور اول)، عزیزخان مقام بلندپایهای در ایران بود و به همین جهت، مسئول و مأمور تعقیب بابیان و کشف شبکه ترور آنان به او محول شده بود. منابع مربوط به بابیان و بهائیان از سردار کل به نیکی یاد نمیکنند و او را دخیل در اعدام افراد برجسته این فرقه میدانند.
عزیزخان با امیرزاده خانُم فراهانی یکی از دختران امیرکبیر ازدواج کرد و پسرانش علی خان، حسینخان نام داشتند. در اواخر پیری یکی از همسران دیگر عزیزخان پسری دیگر بهنام سیف الدین خان برای او بهدنیا آورد.
خانواده
یکی از زنان عزیزخان مکری، حوریزادخانم نام داشته که ساکن روستای در چند کیلومتری بوکان به نام کهریزه بودهاست. زن دوم او از طایفه تیلکو از عشایر اطراف دیواندره بوده کهدر اواخر عمر پسری بهنام سیف الدین برای عزیزخان بهدنیا آورد. عزیزخان سردار با امیرزادهخانم، دومین دختر امیر کبیر اتابک اعظم وخواهر تنی احمدخان ساعد الملک نیز ازدواج کرد. آرامگاه نوادهگان و خانواده عزیزخان در پارک عمومی ملت شهر بوکان واقع شدهاست.
مرگ
عزیزخان در سال ۱۲۸۷ قمری به پیشکاری آذربایجان نایل شد و به تبریز رفت اما پیری و کهولت سن او را درامان نگذاشت و در اواخر همان سال در تبریز درگذشت و در محله سرخاب و در کنار مقبره سید حمزه دفن شد.
ناصر الدین شاه در سفرنامهٔ کربلا در مورد مرگ او چنین نوشتهاست:
« روز پنجشنبه بیستم شوال سال ۱۲۸۷ در پای طاق اتراق شد، صبح حمام رفته بودم، تلگرافی از مستوفی الممالک رسید که شب چهارشنبه ۱۸ شوال عزیزخان سردارکل بعد از بیست روز ناخوشی در تبریز فوت شدهاست. با اینکه عمر سردار مرحوم قریب به ۸۰ سال بود اما از فوتش بسیار افسوس خوردم.
اسدی طوسی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
شاعر، نویسنده ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپنامه است. وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت. مقبره وی در تبریز است.
اسدی از چند جهت در تاریخ ادبیات ایران حائز اهمیت است: کهنترین دستنویس فارسی که به دست آمدهاست به خط اسدی طوسیاست. علاوه بر این وی نخستین واژهنامهٔ فارسی را (بنا بر آنچه امروز ما رسیدهاست) به نام لغت فرس تدوین کرد.
از زندگی اسدی طوسی دانستههای زیادی در دسترس نیست. آگاهیهای اندکی که از او امروزه در دسترس است را میتوان به دو دسته بخشبندی کرد. دسته نخست دانستههای پراکندهای است که در آثار خودِ اسدی طوسی و منابع دیگر یافت میشود. اسدی در پایان کتاب الابنیه ابومنصور موفق هروی نام، نسب و تخلص (یا لقب) خویش را یاد میکند. در دیباچهٔ گرشاسپنامه به طوسیبودن خویش اشاره میکند و در پایان این کتاب و در پایان مناظره مسلمان و گبر به تخلص یا لقب خود (اسدی) اشاره میکند. اسدی در پایان الابنیه، انجام نگارش کتاب را شوال ۴۴۷ قمری آوردهاست. در دیباچهٔ گرشاسپنامه نیز میگوید که این منظوم را به خواهش محمد حصی یا حصنی وزیر ابودلف شیبانی فرمانروای نخجوان، به نام وی سرودهاست و در همانجا میگوید که در ۴۵۸ قمری آن را به پایان رساندهاست. نظامی، شاعر پرآوازه سده ششم، در قطعهای در سخا و سخن به بخل سلطان محمود به فردوسی و نواختیافتن اسدی از سوی ابودلف اشاره دارد. رشید وطواط ذیل صنعت «الاغراق فیالصفه» تنها یک دو بیتی از علی اسدی شاهد آورده که در آثار بازمانده از اسدی و منابع دیگر دیده نمیشود. از این رو آگاهیهای دقیق از زندگانی اسدی، کموبیش به واپسین دهه از زندگی او محدود میشود و پیش از این تنها میدانیم که در طوس زاده شده و در ۴۴۷ قمری نسخه الابنیه را رونویسی کردهاست.
دستهدوم سرگذشتنامههایی هستند که در آنها از اسدی توسی یاد شده که در این میان، تذکرهالشعرای دولتشاه سمرقندی از همهٔ آنها کهنتر است که در سال ۸۹۲ هجری قمری نوشته شدهاست و به گفتهٔ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، سرچشمهٔ بیشتر آشفتگیهای موجود در زندگینامهٔ اسدی طوسی بهشمار میرود. در منابع کهنتر از تذکره دولتشاه، همچون چهار مقالهٔ نظامی عروضی، و لبابالالباب عوفی، نامی از اسدی طوسی نیامده است، شاید به این دلیل که نظامی عروضی به شاعرانی که به دربارهای کوچک رفتوآمد داشتند، توجهی نداشتهاست، و عوفی نیز بیشتر به شاعران قصیدهسرا پرداختهاست.
دین
مقبرهالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نامآور ایران است.
دین
کسانی که سرگذشت اسدی را نوشتهاند، به دین و مذهب او اشارهای نکردهاند. بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق، در مسلمان بودن او و اعتقاد استوار اسلامی او جای گمانی نیست؛ ولی بهدرستی دانسته نیست که او شیعه بوده یا سنی. در مناظرات او و در گرشاسپنامه، جز ستایش اسلام و پیامبر آن هیچکجا ستایشی از ابوبکر و عمر و عثمان یا علی نیست.
ولی در دیباچه گرشاسپنامه هنگام ستایش پیامبر اسلام، به موضوع شفاعت اشاره میکند. سپس در ستایش دین اشاره به ظهور مهدی در پایان جهان دارد که بر پایه گفتهٔ خالقی مطلق و ابوالفضل خطیب دلیل بر تشیع اوست. او همچنین بلافاصله پس از اشاره به ظهور مهدی میگوید:
تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش به فرمان بجای آر و آن را بکوش
بر اسپ گمان از رده بیش و کم مکوشت به دوزخ برد بافدم
سر هر دوره راست کن چپ و راست از آن ترس کانجا نهیب و بلاست
وزان بانگ کاید در آن رهگذار که ره دین مر این را و آن را بدار
نشین راست با هر کس و راست خیز مگر رسته گردی گه رستخیز
چون این سخنان پس از ظهور مهدی آمدهاست، خالقی مطلق این نتیجه را میگیرد که اسدی زادهٔ شهر شیعهنشین طوس و از خانوادهای دارای مذهب تشیع بودهاست، ولی خود به خاطر تسنن محیط و ممدوحان خود و بیشتر به خاطر تفکر مذهبی خود، به هیچیک از مذاهب اسلامی وابستگی نداشته، بلکه بیشتر پیرو محمد و قرآن بودهاست. در مناظره عرب و عجم یک جا به عربها به خاطر کشتن علی و فرزندان او حسن و حسین و هم به خاطر کشتن عثمان میتازد. از این رو در دفاع از دین اسلام به دین زرتشتی تاختهاست، ولی از سوی دیگر حس میهنپرستی او نیز تا آن پایه است که مسلمان ایرانی را برتر از عرب میداند.
تحصیلات
از پارهای از مطالبی که در گرشاسپنامه آمده به خوبی پیداست که اسدی افزون بر چیرهدستی در شعر و حماسهسرایی، در علوم دینی، فلسفه، تاریخ، جغرافیا و نجوم نیز آگاهیهای چشمگیر داشتهاست و در همین منظومه چنان به موضوعات دینی و حکمی توجه نشان میدهد که او را «حکیم» لقب دادهاند. اسدی با دیوانهای شعرای عرب نیز آشنایی داشته و پارهای مضامین آنها را در گرشاسپنامه به کار بردهاست. چنانکه فروزانفر نشان میدهد، مضمون دو بیت از اسدی با دو بیت از متنبی شاعر پرآوازه عرب به خوبی تطبیق میکند.
آثار اسدی توسی
مناظرات
از مناظراتی که اسدی توسی سرودهاست، پنج مناظره امروزه در دست است. هم خالقی مطلق و هم خطیبی بر این باور هستند که هر پنج مناظره سرودهٔ یکنفر هستند و خالقی بر این باور است که سنجش بین مناظرهها و گرشاسپنامه به روشنی نشان میدهد که همهٔ آنها روی هم جز از یک شاعر نیستند.
این مناظرهها در قالب قصیده هستند که در فارسی و عربی تا آن هنگام بیسابقه بودهاست (هرچند که در پهلوی چنین نیست و پیش از آن شعری به این گونه به نام درخت آسوریگ بودهاست). عرب و عجم، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، آسمان و زمین. در نخستین مناظره، عرب و عجم، به برتری ایرانیان بر عربها پرداخته شدهاست. دومین مناظره، مغ و مسلمان، دربارهٔ برتری مسلمانان بر زرتشتیان است که این مناظره، به روشنی یک نوشتهٔ ضدشعوبی است. زمینههای متناقض این دو مناظره برخی از پژوهشگران را بر آن داشته تا اینگونه بپندارند که مناظره عرب و عجم از اسدی توسی نیست؛ ولی بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، میتوان این دو مناظره را اینگونه توجیه کرد که به باور اسدی توسی، یک مسلمان ایرانی برتر از یک مسلمان عرب است، اما یک مسلمان، از هر قوم و نژادی که باشد، از یک ایرانی زرتشتی برتر است.
هر دو این مناظرهها نسبت به دیگران از نظر هنری کمتر پخته و در مرتبه فروتری جای دارند. مناظرههای اسدی توسی بر شعر فارسی تأثیری شگرف بر جای نهاد و از پس شاعران بسیاری به تقلید از او به این گونه شعر روی آوردند.
گرشاسپنامه
اسدی سرودن گرشاسپنامه را در پیرامون سال ۴۵۵ هجری قمری در نخجوان و به درخواست محمد بن اسماعیل حصی (یا حصنی)، وزیر ابودُلَف شَیبانی و برادرش ابراهیم، آغاز کرد و آن را در سال ۴۵۸ قمری به پایان رسانده و آن را به امیر پیشکش کرد. گرشاسپنامه نزدیک به ۹ هزار بیت در بحر متقارب دارد؛ کهنترین دستنوشتهٔ آن در ماه سفر سال ۸۰۰ قمری رونویسی شدهاست و نزدیک به ۷ هزار بیت دارد. در گرشاسپنامه، ماجراهای گرشاسپ، پدربزرگ رستم که از تخم جمشید بوده و در خدمت ضحاک است، روایت میشود. در تاریخ سیستان و مجملالتواریخ روایتهایی دربارهٔ کتابی به نام «کتاب گرشاسپ» یا «اخبار گرشاسپ» نوشته ابوالمعید بلخی آمدهاست که نشان میدهد این کتاب منبع اسدی توسی برای سرودن گرشاسپنامه بودهاست. اینگونه به نظر میرسد که اسدی توسی میخواسته گرشاسپ را برتر از رستم، دیگر پهلوان اسطورهای ایرانی نشان دهد، اما بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق، چندان در این راه کامیاب نبودهاست. دغدغه اصلی اسدی توسی قافیهپردازی است، از این رو تکبیتها بر کل داستان در اولویت هستند. او از اصطلاحات کهن فارسی و عبارات عربی بهره بردهاست. در گرشاسپنامه شاعری، زبانشناسی، فلسفه و عربگرایی اسدی نمایان است، اما بلوغ، حکمت، میهنپرستی و جهانبینی که در شاهنامه هست، در گرشاسپنامه دیده نمیشود.
گرشاسپنامهٔ منظومِ اسدی توسی با اصل داستان تفاوت چندانی ندارد و به گفتهٔ فروزانفر، اسدی بهطور قطع از تصرف و تغییر در آن خودداری کرده و به آن سخنی نیفزوده و اصل قصه را تغییر نداده، چنانکه از سنجش آن با داستان گرشاسپ که در آغاز تاریخ سیستان آمده و از روی کتاب ابوالموید نوشته شده، روشن میگردد.
لغت فرس
این واژهنامه برای آن نوشتهشدهاست که واژههای ناآشنایی که در فارسی دری یافت میشوند را برای مردمان اران و آذربایجان تعریف کند. این واژهنامه کهنترین واژهنامه در دسترس به زبان فارسی است که بر پایهٔ شعرهای نمونه نوشته شدهاست. در این واژهنامه دانستههایی جسته و گریخته دربارهٔ نامهای برخی از شعرای سده چهارم قمری یافت میشود. از این واژهنامه چندین دستنویس در ایران و جایهای دیگر در دسترس است که با هم تفاوتهای بسیاری دارند. گویا کهنترین آنها در کتابخانه و موزه ملی ملک در تهران قرار دارد که به سال ۷۲۲ قمری رونویسی شدهاست. دیباچه این دستنوشته از سال ۱۳۰۲ هجری (۱۸۸۴–۸۵ میلادی) است که در آن گفته شده اسدی این کتاب را به درخواست «پسر خویش»، اردشیر بن دیلمسوپار نجمی» نوشتهاست که او از اسدی به نام «حکیمِ جلیلِ اوحد» یاد میکند.
اسدی در نزدیکیهای سال ۴۶۵ قمری درگذشت و در کوی سرخاب تبریز به خاک سپرده شد و گورستان محل دفت او بعدها به مقبرهالشعرا نامبردار گشت. از این رو شاید بتوان گفته که اسدی در پایان زندگی خویش در تبریز میزیستهاست.
قطبالدین شیرازی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
قطبالدین محمود بن مسعود بن مصلح کازرونی شیرازی (زاده ۶۳۳ درگذشته ۷۱۰ ه. ق) یکی از علمای قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است که نقش مهمی در گسترش حکمت و فلسفه، علوم طبیعی، پزشکی و هنر داشته است.
فرزند مولانا ضیاءالدین مسعود بن مصلح کازرونی پزشک معروف و از مشایخ صوفیه در سال ۶۳۳ هجری قمری در کازرون پا به عرصه هستی نهاد.
قطبالدین علاوه بر شاگردی در نزد پدر از محضر بزرگانی چون کمالالدین ابوالخیر بن مصلح کازرونی، شمسالدین محمد بن احمدالحکیم الکیشی، شرفالدین زکی بوشکانی، خواجه نصیر طوسی، نجمالدین کاتبی، علامه قطبالدین مؤیدالدین عرضی و کمال کوفی بهره فراوانی یافت تا آنجا که علاوه بر پزشکی، بر علوم دیگری چون ریاضی، فلسفه، علوم ادبی، دین شناسی، موسیقی، نواختن رباب و سرودن شعر، بازی شطرنج و فنون شعبدهبازی به چیرگی شگفتانگیزی دست یافت. او مدتی در شهرهای سیواس و ملطیه به شغل قضاوت اشتغال یافت و در زمانی دیگر از طرف تکودار، ایلخان مغول به سمت سفارت، همراه اتابک پهلوان به مصر نزد ملک قلادون الفی اعزام شد. آرامگاه وی در مقبرهالوزرای چرنداب تبریز است.
علامه در اندک زمانی در علوم معقول و منقول سرآمد فضلای عصر خود بود و در طول مدت حیات خود بیش از بیست اثر به فارسی و عربی از خود باقی گذاشت.
قطبالدین شیرازی در علم موسیقی و فیزیک از سرآمدان زمان خود بودهاست. اگرچه قطبالدین را نمیتوان شاگرد صفیالدین ارموی -نظریهپرداز موسیقی قرن هفتم- دانست؛ ولی او را باید بدون شک نخستین شارح کتب صفیالدین ارموی قلمداد کرد. قطبالدین بخش مفصلی از کتاب دائرهالمعارف چندجلدی خود به نام درهالتاج را به موسیقی اختصاص داده و در آنجا به تشریح نظریات صفیالدین ارموی، مخصوصاً مطالبی که در رساله الشرفیه بیان شده، پرداختهاست.
در سال ۱۳۹۰ هزار و دویست و پنجاهمین سالگرد تولد قطبالدین شیرازی از طرف ایران و سازمان یونسکو جشن گرفته شد.
آثار
-
- دره التاج لغره الدباج (یکی از مهمترین آثار علامه قطبالدین میباشد که دانشنامهایست فلسفی به معنای «علمالعلوم». کتاب درهالتاج (۷۰۵–۶۹۳) پس از شفای ابن سینا مهمترین کتاب جامعی است که در فلسفه تألیف شده است و به طور کلّی دوازده رشته از علوم و از آن جمله موسیقی را در برمیگیرد.
- نهایه الأدراک فی درایه الأدراک (به عربی، در زمینهٔ نجوم و هیئت، دارای ۴ مقاله: مقدّمات، هیئت اجرام، زمین و مقادیر اجرام. همچنین دارای مطالب جدیدی در بارهٔ مکانیک، زمینشناسی، هواشناسی، نور و مباحثی در بارهٔ نظرات کیهانی ابن هیثم و ابوبکر محمّد بن احمد خرقی)
- تحفه الشاهیه (به عربی، در نجوم و هیئت)
- ترجمهٔ فارسی کتاب اصول اقلیدس در هندسه
- اختیارات مظفری (به فارسی، در نجوم و هیئت)
- رساله فی حرکه الدرجه فی النسبه بین المستوی و المنحنی (منسوب به علّامه، در هیئت و ریاضی)
- شرح کتاب حکمه الاشراق از شهابالدین سهروردی (از این روست که او را فیلسوف اشراقی دانستهاند)
- تحفه السعدیه (شرحی بر کتاب قانون در طب از ابن سینا)
- شرح کتاب مفتاح العلوم از سکاکی (مفاتح المفتاح)
- شرح کتاب مختصر الأصول از ابن حاجب (در فقه)
- رساله در تحقیق عالم مثال (در بارهٔ عالم مثال، معاد جسمانی و کیفیت آخرت)
- رسالهٔ فعلت فلاتلم (در هیئت)
- شرح کتاب روضه الناظر از خواجه نصیر طوسی
- اجوبه المسائل (در طرح چند پرسش و ابهام فلسفی)
آثار مشکوک منسوب به قطبالدین شیرازی
علّامه قطبالدین رسالات و تألیفات دیگری نیز دارد که در منسوب کردن برخی از این آثار به علامه در نظر مورخان جای شبهه و ابهام است و از آن میان میتوان به رسالات زیر اشاره نمود:
-
- حاشیه بر کتاب الکشاف عن الحقایق التنزیل از زمخشری
- فتح المنان فی تفسیر القرآن
- خریده العجایب
- رساله فی بیان الحاجه الی الطب و آداب الاطباء و وصایائهم
- شرح کتاب نجات ابن سینا
- شرح اشارات ابن سینا
- مشکلات التفاسیر یا مشکلات القرآن
- مشکل الاعراب
- شرح الاسرار از شهابالدین سهروردی
- التبصره فی الهیئه
منبع:ویکیپدیا
عبدالله صیرفی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
مولانا عبدالله صیرفی فرزند محمود تبریزی از خوشنویسان صاحبنام قرن هشنم هجری بوده که دستکم تا ۷۴۷ ه.ق میزیستهاست. برخی سال درگذشت اورا ۷۴۲ ه.ق و محل دفن او را مقبره ٔ چرنداب تبریز نوشتهاند. او در خطوط ششگانه شاگرد یاقوت مستعصمی بوده و از جمله استادان سبعه یا هفتگانه بهحساب میآید. همچنین او را از شاگردان سید حیدر گُندهنویس دانستهاند.
شیوه عبداللّه صیرفی را شاگردش خیرالدین مرعشی (متوفی ۸۷۶) به قلمرو عثمانی بُرد و شاگرد برجسته ای چون حمداللّه آماسی (متوفی ۹۲۶) را پرورش داد.[۵] که سرسلسله خوشنویسان عثمانی محسوب میشود. به این ترتیب عبداللّه صیرفی که به واسطه استادش یاقوت به مکتب بغداد متصل است در انتقال مرکز ثقل هنر خوشنویسی اسلامی به داخل ایران و سپس ارسال بخشی از آن به عثمانی از حلقههای کلیدی بهشمار میرود.
یکی از آثار او کتیبههای مسجد استاد و شاگرد در خیابان فردوسی تبریز است که بنای اولیه آن در سال ۷۴۲ هجری قمری ساخته شده است. کتیبههای داخل و مندرجات دیوارهای خارج مسجد به خط او و یکی از شاگردان وی نوشته شده از همین رو به مسجد استاد و شاگرد شهرت یافتهاست.
منبع:ویکیپدیا
سراج قمری
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
سراجالدین قُمری آمُلی معروف به سراج قمری یا قمری آملی (زادهٔ میانههای سدهٔ ششم قمری در آمل- درگذشتهٔ ۶۲۵ ق. در تبریز)، از شاعران نیمه دوم سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم است.
رخی او را خوارزمی و بعضی گرگانی دانستهاند ولی غالباً او را آملی میدانند. وی با عمادی شهریاری و کمال اسماعیل همروزگار بوده و مداحی سلطان غیاثالدین ملکشاه خوارزمی را مینمودهاست.
دیوان سراج قمری سیزده هزار بیت دارد و سرایندهای هجوگو و بذلهپرداز است.
از سراج قمری حدود ۲۰۰ رباعی برجای ماندهاست که برخی از آنها در ردهٔ خمریات جای میگیرد. سرودههای او دربرگیرندهٔ قصیدهها و قطعات و رباعیات است و یک «کارنامه» هم دارد که در قالب مثنوی است. در برخی منابع، او را شاگرد امام فخر رازی و استاد خواجه نصیرالدین طوسی دانستهاند. سراج آملی قصیدهای نیز در ستایش صوفی نامور روزگار خود، سیفالدین باخرزی (درگذشتهٔ ۶۲۹ ق) دارد و در آن آرزوی دیدار او را کردهاست.
دیوان سراج الدین قمری آملی در سال ۱۳۶۸ به تصحیح دکتر یدالله شکری به چاپ رسید که اساس آن دستنویسی است که عمر بن محمد لالای مروزی آن را در جمادیالاول سال ۷۱۶ ق نوشتهاست و اکنون در کتابخانه چستربیتی ایرلند نگهداری میشود. این دیوان دربردارنده ۷۰۰۰ بیت شعر است. در بخش رباعیات این دیوان، ۱۴ رباعی از امامی هروی نیز داخل رباعیات سراج الدین شده و از چشم مصحح دیوان او پوشیده ماندهاست.
نمونه شعر
من مِی خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست گر من نخورم علم خدا جهل بود
رساله چنگ
رساله چنگ از سراج الدین قمری آملی (متوفی ۶۲۵ قمری) که آن را به نظم و نثر مسجع ساخته است. رساله در موضوع آواز خوش و غم انگیز چنگ است که چگونه حالات و هیجانات درونی انسان را میتوان در آن پدید آورد. ازین رساله یک نسخه استنساخ شده در سال ۷۴۵ به خط نسخ ریز آراسته در موزه تاشکند به شماره ۴۰۲۱ نگهداری میشود و هنوز به جهان علم شناسانده نشده است.
آرامگاه
آرامگاه او را در ترکیه یا چرنداب می دانند. ولی شواهد نشان میدهد او را بعد از مرگ در چرانداب، مقبره الوزرا تبریز دفن کردهاند.
منبع:ویکیپدیا
سلمان ساوجی
چهارشنبه، 26 اردیبهشت 1397
خواجه جمالالدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد معروف به سلمان ساوجی (زاده ۷۰۹ (قمری) – درگذشتهٔ ۷۷۸ (قمری) – ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگترین قصیدهسرایان و غزلگویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدین محمد اهل قلم بود.
یکی از دلایل عمدهٔ شهرت سلمان، در قصیدهٔ مصنوعی به نام بدایع الاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاثالدین محمد وزیر سرودهاست. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجهای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.
شعر
سلمان تحصیل کمالات کرد و سخنپردازیهای او تنها از روی قریحه و ذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاثالدین محمّد وزیر سلطان ابوسعید بهادر (۷۱۶–۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطان حسین جلایر و سلطان اویس جلایر را مدح گفت، او مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجهٔ اوّل قصیدهسراست و میتوان او را از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانهها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت. ابیات زیر از اوست:
باد نوروز از کجا این بوی جان میآورد جان من پی تا به کوی دلستان میآورد
ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه
سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئهٔ منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مؤلّف مجملالتواریخ مینویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» و سرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.
آنکه میانداخت سر چون خیمه بر گردن به ری شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب
در منابع به موسیقیدانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقیدانان او را گرامی میداشتند. دوبیتی او که دربارهٔ کاسهنوازی مراغی سروده بر این پایهاست:
آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید وز طبع لطیفش به نواها برسید
این کاسهٔ دیدهای که بیننده ز ماست تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید
سلمان گذشته از قصیده و غزل؛ ترجیعبند‚ ترکیببند‚ قطعه‚ مثنوی و رباعی نیز گفتهاست:
بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه
او همچنین در تصوف نیز اشعاری دارد:
گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش
سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کردهاست و به اصطلاح به عناصر بیجان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیدهاست. او به این شیوه بسیاری از وصفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کردهاست. اغلب تشخیصهای او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.
آثار
بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشاد خاتون و سلطاناویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراقنامه» دارد:
-
- جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسید
- فراقنامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید
پایان زندگی
سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.
منبع:ویکیپدیا