انوری
دوشنبه، 7 خرداد 1397
اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری (یا علی بن محمد انوری) معروف به انوری ابیوردی و «حجّهالحق» از جمله شاعران و دانشمندان تبریزی سده ۶ قمری در دوران سلجوقیان است.
انوری استاد قصیده سرای شعر پارسی و آراسته به هنرهای خوشنویسی و موسیقی بودهاست. او از دانشهای ریاضیات، فلسفه و موسیقی بهرهور و در اخترشناسی به زبان خود مرجع بودهاست. وجود گواهها و نشانههایی در شعر انوری سخن از آگاهی او از موسیقی دارد و همین امر برخی از پژوهندگان را برانگیخته تا او را موسیقیدانی تحصیل کرده بدانند.
زندگی
انوری از مردم روستای بازنه (بدنه) ابیورد و پدرش از کارگزاران درباری و به گفتهای سرپرست میهنه بود. انوری پس از مدتی از درگذشت پدر از فرط تهیدستی، ناچار به شاعری در دربار شاهان شد.
اطلاعاتی که از زندگی انوری ابیوردی وجود دارد به گزارشهایی بازمیگردد که در تذکرهها و آثار ادبی مانند تذکره دولتشاه سمرقندی، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی، لباب الالباب عوفی، مجمع الفصحای هدایت و تذکره آتشکده گردآوری شدهاست. همچنین خود آثار انوری نیز گزارشهایی از زندگی او بدست میدهد.
به گفته دولتشاه سمرقندی، او در جوانی، چندی در مدرسه منصوریه توس به دانش آموختن علمها پرداخت و دانشهای عقلی و نقلی از قبیل فلسفه، اخترشناسی، موسیقی، ریاضیات، پزشکی، منطق و ادبیات عرب را فرا گرفت. در شعرهای او اشارهای است که بر اثر علاقه به آثار پورسینا، عیون الحکمه او را به خط خود کتابت کردهاست. انوری سفرهایی به موصل، بغداد، بلخ، مرو، نیشابور و فرارود کردهاست، ولی در دوران کمال شاعری اقامتگاهش مرو، تختگاه سلطان سنجر سلجوقی بود. هنگامی که قطعهای در هجو مردم بلخ به نام انوری منتشر شد، خشم و غوغایی در مردم بلخ برانگیخت و کار به آنجا کشید که قصد کشتنش را کردند، اما جمعی از بزرگان بلخ مانند قاضی حمیدالدین بلخی صاحب کتاب مقامات حمیدی به شفاعت از او برخاستند و انوری جان سالم به در برد.
بیشتر، سال ۵۸۳ را سال درگذشت او میدانند. ادوارد براون وفات وی را در سال ۵۸۱ و بنا به عقیده هرمان اته و ژوکوفسکی در سالهای میان ۵۸۷–۵۸۵ عنوان کردهاست. انوری دارای طبعی قوی بوده، در بیان معانی مشکل به صورتی روان مهارت داشت، و چیرهدستی خود در قصیده و غزل را به اثبات رسانید. آرامگاه وی در بلخ است. همچنین مقبره الشعرای تبریز و نیشابور را نیز بعنوان مدفن وی معرفی کردهاند.
آثار و تالیفات
دیوان انوری، قریب به پانزده هزار بیت میباشد. این دیوان در قالبهای شعری مختلفی مانند قصیده و قطعه سروده شدهاست. بیشتر شهرت انوری برپایه قصاید اوست و اشعار فکاهی و هزل وی عمدتاً در قالب قطعه میباشند. همچنین او دو اثر دیگر بنامهای البشارات فی شرح الاشارات و رسالهای در عروض و قوافی از خود بجای گذاردهاست. کتاب نخست شرح و حاشیهای است که انوری بر کتاب الاشارات ابن سینا نگاشته و بگونهای آن را تفسیر نمودهاست. از یکی از شاعران متقدم انوری به نام قطران تبریزی دیوانی در تهران نگهداری میشود که قویا اعلام شده که به خط انوری ابیوردی نوشته شدهاست و این با پیشینهای که از هنر خوشنویسی وی گفتهاند همخوانی دارد. همچنین انوری کتابی در طب یا نجوم بنام «کتاب مفید» بنام شاه قطب الدین مودود برزنگی حاکم موصل تألیف کرده بود. همچنین کتاب عیون الحکمه ابوعلی سینا را نیز بازنویسی کرده بودهاست.
انوری در قصاید خود مداحیهایی دارد، از جمله مدح ملک الامرا طغرل تگین غازی بیگ البارغو(آل افراسیاب)(حکومت ۴۵۵ق/۱۰۶۳م)، را گفتهاست.
طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد زو بیشتر گرفت و به کمتر غلام داد
جیشش خراج خطه چین و ختا ستد امنش قرار مملکت مصر و شام داد
ناموس جور و فتنه به خنجر قوی شکست آرام ملک و دین به سیاست تمام داد
جودش کفاف عمر به خرد و بزرگ برد عدلش حیات تازه به خاص و به عام داد
نمونهای از اشعار انوری
چه نازست آنکه اندر سر گرفتی؟ به یکباره دل از ما برگرفتی
ترا گفتم که با من آشتیکن رهاکرده، رهی دیگر گرفتی
دریغ آن دوستی! با من بهیکبار شدی در جنگ و خشم از سرگرفتی
مرا در پای غم کُشتیّ و رفتی هوای دیگری در سر گرفتی
شیخ محمد خیابانی
دوشنبه، 7 خرداد 1397
شیخ محمد خیابانی (۱۲۵۹ خامنه – ۱۲۹۹ تبریز)، از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود.
او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دوره دوم و در حین جنگ جهانی اول به تبریز رفت و قیام کرد و اقدام به تشکیل دولت آزادیستان نمود. عاقبت با ورود والی جدید مخبرالسلطنه در تبریز کشته شد.
زندگینامه
شیخ محمد، فرزند حاجی عبدالحمید، بازرگانی اهل خامنه از توابع شبستر بود. او پس از تحصیل فقه و اصول تا نزدیک مرحله اجتهاد، هیئت و نجوم را آموخت. مدتی نیز حکمت و طبیعیات و تاریخ و ادبیات تحصیل کرد. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بود.
زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ ش، با تأسیس انجمن ایالتی در تبریز، وارد مرحله تازهای گردید و در جریان محاصره تبریز، در دفاع از شهر نقش مهمی ایفا کرد. در زمان خیابانی اوضاع ایران، به خاطر دخالتهای بیگانگان از جمله روسیه، انگلیس و آلمان، آشفته بود. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، خیابانی در سی سالگی به عنوان نماینده مردم تبریز راهی دوره دوم مجلس شورای ملی گردید. او به نمایندگی مجلس چهارم نیز انتخاب شد ولی هرگز نتوانست در آن مجلس شرکت کند. اولین حرکت سیاسی بزرگ خیابانی، مخالفت با اولتیماتوم روسیه در مجلس دوم طی یک نطق بلند یک ساعته بود. او پس از قبول اولتیماتوم توسط دولت و تعطیلی مجلس، در سبزه میدان تهران جلسهای برگزار کرد و بلافاصله برای فرار از دستگیری توسط وثوق الدوله، به خراسان رفت. در شش سال ایام فترت مجلس، مشغول تجارت شد و با تاجگذاری احمدشاه به تشکیل مجالس ادبی و مذاکرات فلسفی مشغول شد و طی این جلسات گروههایی را به دور خود جمع کرد. در ماجرای اشغال تبریز توسط عثمانی از مخالفان اشغال ایران بدست قوای بیگانه بود و به همین مناسبت مدتی توسط قوای عثمانی در ارومیه زندانی گردید. شیخ محمد خیابانی، با قرارداد وثوقالدوله با دولت انگلستان (قرارداد ۱۹۱۹) نیز به مبارزه برخاست و از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته میدید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای خانه تکانی ایران و بیرون راندن اشغالگران خارجی میدانست؛ ولی برداشتن گام اول را از طریق مذاکره سیاسی امکانپذیر نمیشمرد و تنها راه را در قیام و مقاومت در برابر استبداد و دخالت خارجی میدانست. از این رو، بعد از قبول قرارداد ۱۹۱۹ م از سوی دولت ایران، در تبریز دست به قیام زد.
قیام خیابانی
دلیل اصلی قیام آن بود که وثوقالدوله برای تصویب قرارداد نیاز به مجلسی یکدست داشت ولی خیابانی موفق شده بود علیرغم اعمال نفوذ وثوق، شش نفر از اعضای حزب دموکرات آذربایجان را به مجلس بفرستد. وثوق تصمیم گرفت ابتکار عمل را بدست بگیرد و حزب دموکرات را غیرقانونی اعلام نمود. همین امر موجب آغاز قیام گردید.
وی در دو روز این قیام که از ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شمسی، آغاز شد، نهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتیان خارج ساخت. قیام بیش از پنج ماه ادامه داشت. او دولت آزادیستان را تأسیس کرد. مخبرالسلطنه هدایت به ولایت آذربایجان منصوب گردید. به فرمان مخبرالسلطنه فرستاده ویژه مشیرالدوله، صدراعظم وقت، قزاقها قیامگران را منکوب نمودند. خیابانی که انتظار درگیری با مخبرالسلطنه که از مخالفان قرارداد بود را نداشت، غافلگیر شد و حکومت وی بر آذربایجان تنها ظرف سه ساعت در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ برابر با ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ق پس از درگیری و دخالت قزاقها به شکست انجامید. شیخ محمد خیابانی نیز در خانه یکی از دوستانش کشته شد. (و یا خودکشی کرد)
در آخرین نطق خیابانی چنین آمدهاست:
«تبریز میخواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران. فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را مینماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما میگوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بیشرمانه ترجیح میدهیم.»
ماهیت قیام
دربارهٔ ماهیت قیام خیابانی نظرات مختلفی وجود دارد. گروهی او را وطنپرستی میدانند که برای جلوگیری از انعقاد قرارداد اقدام به قیام نمود و قصد گسترش قیام خود را به مرکز داشت و در آرزوی آزادی همه ایران بود. در مقابل گروهی انگشت شمار او را تجزیه طلبی میدانند که حتی نام آذربایجان را به «آزادیستان» تغییر داد و قصد داشت رشتهٔ اطاعت از مرکز را بگسلد.
هماوایی قیامها
قیام مردم آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی با انقلاب میرزا کوچک خان در گیلان و قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان همگی در یک دوره تاریخی مشخص و در یک راستا و هدف واحد شکل گرفتند که همانا حفظ استقلال کشور از دست اندازیهای استعماری، برقراری حکومت جمهوری و رهایی از استبداد فاسد سلطنتی در ایران بود. بی جهت نبود که شاه، از قهرمان ملی خیابانی با عنوان «شیخ سرخ» نام میبرد و میرزا کوچک خان را با پسوند «جنگلی» یاد میکرد.
منبع: ویکیپدیا
همام تبریزی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
مقبرهالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نامآور ایران است.
محمّد پسر فریدون هُمام تبریزی (زاده ۶۳۶ هجری تبریز – درگذشته صفر ۷۱۴) شاعر پارسی سده هشتم هجری در ایران است. او در غزل از خود توانائی بسیار نشان دادهاست.
هُمام شدیداً دوستدار سعدی شیرازی بوده و با او مکاتبه داشته و بنا بر برخی یادداشتها، هنگامی که سعدی به آذربایجان سفر کرده، با همام نیز دیدار داشته. شماری از غزلیات او بر مبنای غزلهائی از سعدی، بر همان وزن و قافیه و ردیف ساخته شدهاند.
همام و زبان آذری
همام تبریزی به زبان بومی آن زمان تبریز و آذربایجان یعنی زبان آذری نیز اشعار و ابیاتی دارد از جمله:
ملمعی از «همام تبریزی» به فارسی و آذری:
بدیدم چشم مستت رفتم از دست کوام آذردلی بو کو نبی مست
دلم خود رفت و میدانم که روزی به مهرت هم بشی خوش گیانم اژ دست
به آب زندگی ای خوش عبارت لوانتلاو جَهمن دیل و گیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان شو که زیسر مهرورزی گست بی گست
به عشقت گر همام از جان برآیذ مواژش کان یوان بمروت و وارست
گرم خا واکَنی لشنم بوینی به بویت خُته بام ژاهنام سرمست
معنی بیتهای آذری:
کدام آذردلی است که مست نشود
به مهرت هم برود جان خوشم از دست
لاف لبانت ز من دل و جان ببُرد
که زینسان مهرورزی زشت باشد زشت
مگویش کآن جوان بمرد و وارست
اگر خاک را واکَنی لاشهام را ببینی / به بویت خفته باشم در آرامگاهم سرمست
منبع: ویکیپدیا
مغربی تبریزی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
ملا محمد شیرین مغربی تبریزی معروف به شیرین یا ملامحمد شیرین و مشهور به شمس مغربی (۷۴۹–۸۰۹ هجری) صوفی و شاعر ایرانی نیمه دوم قرن هشتم هجری است.
علت ناموری و تخلص وی به مغربی را عدهای سفر او به مغرب و خرقه پوشیدن از دست یکی از منسوبین ابن عربی میدانند.
مغربی در طریقت پیرو اسماعیل سیسی از یاران نورالدین عبدالرحمان اسفراینی و مصاحب کمال الدین خجندی بود. علاوه بر اسماعیل سیسی دیگر اساتید او عبارتند از: بهاءالدین همدانی و محیی الدین بن عربی و سعدالدین تبریزی و عبدالمومن سراوی. عده ای او را به طریقه سهروردیه یا معروفیه منسوب کردهاند. باوجود اینکه بعضی از استادان وی پرورش یافته مشربهایی بودند که دنباله سنت اول بهشمار میرود اما آثار وی از حکایت میکند که او به سنت دوم و آراء ابن عربی و شاگردانش سخت تمایل داشتهاست.
به اعتقاد ابن کربلایی، شمسالدین اقطابی و پسرش عبدالرحیم خلوتی مشرقی، هر دو مرید مغربی تبریزی بودهاند. به علاوه زبان فارسی، اشعاری به زبان عربی و فهلوی آذری از وی بدست رسیدهاست. بیشتر این اشعار موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است.
دیوان مغربی حاوی سه هزار بیت در قالب غزل، ترجیع بند و رباعی است که مضمون بیشتر آنها موضوعات عرفانی به ویژه وحدت وجود، اهمیت سلوک، تقرب و حسب حال عرفانی سالک است. با همه توجهی که مغربی به عرفان و موضوعات توحیدی دارد، شعر او از جاذبه هنری ممتاز خالی است. شعر مغربی به تقلید از آثار سده ششم و هفتم هجری و خالی از صنایع بدیع دلانگیز و کاربردهای تازه استعاره، تشبیه و دیگر آرایههای ادبی است. وی علاوه بر دیوان آثار دیگری نیز دارد از جمله: اسرار الفاتحه، رساله جام جهاننمادر شرح آراء ابن عربی و منتخبی از شرح قصیده تائیه ابن فارض، درالفرید فی معرفه التوحید به زبان فارسی در توحید و افعال و صفات حق، نزهه الساسانیه، نصیحت نامه، ارائه الدقایق فی شرح مرآت الحقائق.
درگذشت
شمس الدین محمد مغربی در یکی از سالهای ۸۰۹ تا ۸۱۰ ق در سرخاب تبریز درگذشت و در حظیره بابافرید به خاک سپرده شد.
منبع: ویکیپدیا
مجیرالدین بیلقانی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
مجیرالدین بیلقانی (درگذشتهٔ ۵۸۶ هجری) شاعر پارسیگوی ایرانی از قرن ششم هجری است.
نام او در کتب تذکره به همین صورت ذکر شده و پیوسته در اشعار خود را به عنوان مجیر یاد میکند. منشأ و مولد او شهر بیلقان از توابع شروان است. مجیرالدین به لطافت طبع و جودت قریحه بر بیشتر سخنگویان زمان خویش رجحان دارد و قصایدش به روانی الفاظ و وضوح و روشنی معانی ممتاز است. آنچه او به رویهٔ استاد خود یعنی خاقانی سروده اگرچه نسبت به اشعار خاقانی سادهتر و به فهم عموم نزدیکتر است لیکن از جهت متانت سبک و دقت معنی و جزالت اسلوب به پایهٔ سخن خاقانی نمیرسد. وفات او به روایت مجمعالفصحا در سال ۵۷۷ و به روایتی دیگر در ۵۸۶ بوده است. قبر مجیرالدین بیلقانی در مقبرهالشعرای تبریز است
چیرگی مجیر در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین نو و دلپذیر قابل توجه بسیار است . از اوست :
وقت آن است که مستان طرب از سر گیرند
تاج زرین مه از تارک شب بر گیرند
شاهدان شمع ز کاشانه برون اندازند
قدسیان مشعله ٔ هفت فلک در گیرند
نیکوان پرده برانداخته در رقص آیند
مطربان هر نفسی پرده ٔ دیگر گیرند
نقل خشک از لب چون شکر معشوق برند
می روشن به سماع غزل تر گیرند
زهره را تا به سوی مجلس عشاق کشند
گه سر زلف و گهی گوشه ٔ چادر گیرند
هندو آسا همه هنگام شکر خنده ٔ صبح
با لب یار کم طوطی و شکر گیرند
سنگ در ساغر نیک و بد ایام زنند
و ز کف سنگدلان نصفی و ساغرگیرند
طوق گردن ز سر گیسوی مشکین سازند
صید گردون به خم زلف معنبر گیرند …
منبع: ویکیپدیا ، واژه یاب
مانی شیرازی
سه شنبه، 1 خرداد 1397
مانی شیرازی، شاعر و ادیب ایرانی در دوره شاه اسماعیل صفوی میزیسته و در اواخر عمر بواسطه دشمنی امیر نجم زرگر به قتل رسیدهاست. از دیوان مانی چند نسخه در کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس موجود است. تاریخ وفاتش۹۱۳ یا ۹۱۴ هجری قمری و محل دفن او نیز مقبره الشعرای تبریز است.
دکتر مهدی بیانی او را ازجمله خوشنویسان خط نستعلیق ذکر کرده است که در ابتدا برزگر بود و بعد سپاهی شد و در رکاب شاه اسماعیل اول به مقامات بالایی نایل آمد و در تبریز به قتل رسید و در محله سرخاب این شهر به خاک سپرده شد.
غزل زیر از اوست :
حدیث درد من گر کس نگفت افسانه ای کمتر
وگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر
وگر بی نام و ناموسم فراغم بیشتر باشد
وگر بی خان و مانم گوشه ٔ ویرانه ای کمتر
از آن سیمرغ را در قاف قربت آشیان دادند
که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر.